پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

تکنولوژی های استفاده شده در کنترل ذهن

بسم الله الرحمن الرحیم  ::…    

أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ

(حج ۴۶)

چرا در این سرزمین‏ها سیر نمى‏کنند تا وجدانهائی داشته باشند که با آنها تعقل کنند یا گوشهایى که با آنها بشوند. آرى، دیدگان کور نمى‏شوند بلکه وجدانهائی که در صدرها هستند کور مى‏شوند.

وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ .

(بقره ۱۷۱)

مثل کسانى که کافر شدند مثل آن چوپانى است که بر گوسفندان خود نهیب مى‏زند و چیزهایى مى‏گوید که گوسفندان نمى‏فهمند تنها صدایى و ندایى از او مى‏شنوند، کر و گنگ و کورند و در نتیجه راهى براى تعقل ندارند.


در این قسمت سعی دارم تا کمی بیشتر درباره تکنولوژی های استفاده شده در پروژه کنترل ذهن با شما صحبت کنیم. برای خنثی سازی و آمادگی برای دادن پاسخ مناسب به کنترل ذهن الکترونیک ،اولین قدم این است که متوجه شویم چنین تکنولوژی هایی چگونه رشد یافته و مورد تست قرار گرفتند.تکنولوژی هایی که از دهه ۱۹۵۰ تا کنون برای کاربردهای نظامی و خانگی پیدا شده و تا کنون رشد کرده اند.  تکنولوژی آزار و اذیت و کنترل ذهن الکترونیک از دهه ۱۹۵۰ به عنوان یکی از شاخه های فرعی پروژه MKULTRA سازمان CIA ایجاد شده و استفاده از آغاز شد.

به دلیل اینکه تکنولوژی استفاده شده در این پروژه در حد بسیار بالایی طبقه بندی شده و محرمانه بوده است، اکثر اطلاعاتی که درباره این پروژه تا به حال به بیرون درز کرده است مبتنی بر اعترافات و خاطرات یک گروه حدود ۲۰۰۰ نفری از قربانیان این آزار و آسیب رسانی الکترونیک بوده است.تمام قربانیان و افراد مورد آزمایش بدون استثناء اینگونه گزارش داده اند که این آزار و اسیب رسانی الکترونیک پس از آنکه شروع شد تقریبا تا آخر عمرشان ادامه داشته است. این تاثیر و آسیب رسانی در همه شهرها،ایالات و کشورهایی که قربانی و هدف در آنها بوده و جابجا می شده است ،ادامه می یافته است به صورتیکه سوژه و قربانی به هیچ عنوان مفر و راه فرار و گریزی از کنترل و تاثیرات آن نداشته است.این کنترل و آسیب رسانی حتی در زندانها و بیمارستانها نیز ادامه داشته و جتی تا زمانیکه مثلا سوژه و قربانی به علت دچار شدن به سرطان در حال جان دادن بوده و با مرگ دست و پنجه نرم می کرده ،ادامه می یافته است.

          

بسیاری از این قربانیان در حال حاضر ۷۰  یا ۸۰ ساله هستند. بسیاری از آنها خود دارای خانواده و فرزند بوده و غالبا فرزندان آنها نیز سوژه و قربانی همان آزمایشات و تستهایی هستند که والدینشان تجربه کرده اند.آنها نه تنها مورد شکنجه و آزار قرار گرفته و می گیرند،بلکه در بسیاری از اوقات به شکلی وحشیانه و دردناک به قتل نیز می رسند.  من قصد دارم تا حد امکان در رابطه با برخی از تکنولوژی هایی که به منظور کنترل ذهن استفاده می شوند،صحبت کرده و شما را با آنها آشنا کنم.امید است تا همه ما با افزایش سطح دانش و آگاهی خود،از این دانش برای بهبود حالات روحی و روانی خود بهره گیریم و نقشه های دشمنان خود که قصد نفوذ و تسلط بر ذهن و روان ما را دارند خنثی کنیم.

                

با افزایش دانش ما در رابطه با روانشناسی و علوم عصبی و به تبع آشنایی بیشترمان با سیستم اعصاب در بدنمان این سئوال پیش آمده است که آیا امواج و سیگنالهای الکترو مغناطیسی که ما روزانه در معرض تماس با آنها قرار می گیریم،قادر هستند تا در رفتار ما تاثیر گذاشته و ما را وادار کنند تا به شکل خاصی تفکر کرده و رفتار کنیم؟بدون شک اگر چنین چیزی ممکن باشد،جالبترین چیزی است که حکومتها و قدرتهای بسیاری در جهان خواستار دستیابی به آن هستند.هیچ سلاحی قدرتمندتر از این نمی تواند باشد .چون بدون هیچ سر و صدایی و بدون اینکه رد پایی از خود به جای بگذارد کنترل میلیاردها انسان را در اختیار شما قرار خواهد داد.می توان آن را برای کاربردهای مختلف نظامی،سیاسی،اقتصادی و فرهنگی به کار برد.

حال اجازه دهید کمی علمی تر در رابطه با این تکنولوژی ها بحث کنیم و کمی بیشتر در جزئیات آن دقیق شویم.

                       

پیشرفتهایی که در تکنولوژی تصویر برداری MRI روی داده است به ما این امکان را داده است تا زبان انرژیکی را که برای مغز انسان قابل فهم است  رمز گشایی کرده و بفهمیم.هر انسان با استفاده از ورودی های حسی مختلفی که دارد (بینایی،شنوایی،لامسه،بویایی،چشایی) اطلاعات را از محیط اطراف خود دریافت می کند.سلسه اعصاب مختلف این اطلاعات را به صورت سیگنالهای الکتریکی به مغز منتقل می کنند.این اطلاعات در مغز رمز گشایی شده و تجزیه و تجلیل می شوند. هر چیزی که ما می بینیم،می شنویم،لمس می کنیم و …. و هر موضوعی که به آن می اندیشیم مناطق و نقاط مختلق و متفاوتی را در مغز تحریک می کند.

        

با استفاده از تکنولوژی های جدید تصویر برداری مغزی (منجمله MRI) می توانیم از میزان شدت فعالیت و انرژی مناطق مختلف مغز اطلاع حاصل کنیم.مغز برای تجزیه و تحلیل و رمز گشایی این اطلاعات از زبان مخصوصی استفاده می کند.

       

       

حال اگر این روند را معکوس کنیم چه اتفاقی می افتد؟مثلا اگر بتوانیم نقاط خاصی را در مغز با استفاده از وسیله ای مناسب تحریک کنیم می توانیم خاطره یا احساس خاصی را برای فرد،مجددا بازسازی کنیم. حتی می توانیم با تحریک نقاط خاصی در مغز شخص را به طور مصنوعی وادار کنیم تا تصویری ببیند یا صدایی بشنود یا وجود کسی را در اطراف خود احساس کند، بترسد  ، بخندد ، بگرید و الی آخر… حتی هم اکنون موفق شده اند تا از طریق ذهن یک انسان یک روبات و آدم آهنی را کنترل کنند.

پس اینکار عملا از نظر تکنولوژیک امکان پذیر بوده و شدنی هست.و کسانی هم که از نظر تکنولوژیک توانایی چینین کاری را دارند و علاوه بر آن شهوت و تمایل انجام چنین کاری را دارند نیز کم نیستند.

در حال حاضر توانایی تکنولوژیک لازم برای انجام کاربردهایی از قبیل :

تغییرات رفتاری از راه دور ” Remote behavior modification “  

شکل دهی عقیدتی Opinion Shaping”

قانع سازی و تحریک نا خودآگاه Subliminal persuasion”

تسلیم ذهنی Mental compliance”

تحریف و سرکوبی شناختی Cognitive dampening or distortion”

آسیب رسانی جسمی  به سلامتی فرد “Impaired Health”

وجود دارد.در حال حاضر استفاده از تکنولوژی هایی چون  بی سیم ”  Wireless  ” ، شبکه های سلولی مخابراتی “Cellular networks   ” ،ماهواره ها و تکنولوژی های زیست سنجی بیومتریک به طور وسیع و در حجم گسترده ای رایج شده و متداول است و همه ما کم و بیش به طور روزمره با آنها درگیر هستیم.و متاسفانه از آسیب هایی که استفاده بی حد و حصر این تکنولوژی ها بر سلامتی ما می گذارد،غافلیم.

                     

 

علاوه بر آن پیشرفتهای جدید که در زمینه تکنولوژیهایی چون پلاسما فتونیک ” Plasma Photonics  ” ،مهندسی کوانتومی Quantum engineering””  و سلاحهای تمرکز و هدایت انرژی صورت گرفته است و با آشنایی با آنها می توان تا حدودی با خطرات احتمالی ناشی از سوءاستفاده از چنین تکنولوژیهایی آشنا شد.در قسمتهای بعدی ان شا الله در رابطه با این مو ضوعات جزئیات بیشتری را ذکر خواهم کرد.متوجه خواهید شد که چگونه چنین تکنولوژی هایی  را می توان برای هدف قرار دادن سوژه های انسانی استفاده کرد.سوژه هایی که نسبت به برخی طول موجهای بیولوژیکی حساس شده اند و به طور خودکار و ناخودآگاه نسبت به برنامه ریزی که شده اند واکنش نشان می دهند.اصول اصلی و عمومی که بر این روشها حاکم هست کاملا مشابه و شبیه به تکنولوژی مخابرات رادیویی هست.ولی با این تفاوت که در اینجا دستگاه گیرنده ،آناتومی و بدن انسانی هست.به نمودار زیر دقت کنید.

      

آیا این تشابه فقط تصادفی و اتفاقی است؟

شبکه جهانی تلفن های همراه یک مثال مهم از پروژه های مخفی و کنترل ذهن بروی توده های عظیم جمعیتی و مردم می باشد.  در نمودار بالایی جذب “Absorption” فرکانس های رادیویی توسط بدن انسان نمایش داده شده است.مغز در مرکز و در فرکانس ۹۰۰MHZ “  ” قرار دارد.این فرکانس و دومین هارمونیک آن” ۱۸۰۰MHZ ” ،با فرکانس میکرو ویو تقریبا تمام فرستنده های GSM ،تطابق دارد.علاوه بر این در داخل آن نیز مدولاسیون های ۲۱۷ و ۸٫۳۴HZ  جاسازی شده است. این دومی به عنوان مودالیتی “Entrainment” برای امواج مغزی آلفا “Alpha Brainwaves”  ،نیز شناخته شده است که در ادامه بیشتر درباره آن صحبت خواهیم کرد و توضیح خواهیم داد که” Entrainment ” چیست؟ آیا این تطابق فرکانسی فقط یک اتفاق می تواند باشد یا اینکه کل این سیستم جدای از استفاده اش در ارتباطات و مخابرات ،برای انتقال و ارسال سیگنال به طور مستقیم به مغز استفاده می شود. تنها چیزی که باقی می ماند این است که چه الگوی تاثیر گذار ذهنی،رفتاری یا سلامتی مد نظر باشد.

 

تکنولوژی

ENTRAINMENT

در فیزیک تئوری Entrainment  ،پروسه ای است که در آن دو جسم در حال ارتعاش، وقتیکه از یکدیگر دور هستند،با سرعتهای متفاوتی ارتعاش می کنند.ولی وقتیکه به یکدیگر نزدیک می شوند و یا به طریقی به یکدیگر متصل می شوند،با سرعت یکسانی با یکدیگر ارتعاش می کنند.جسمی که با سرعت بیشتری ارتعاش می کند از سرعت خود کاسته و جسمی که با سرعت کمتری ارتعاش می کند بر سرعت خود می افزاید.

                                    

کریستین هویگنس Christian Huygens”” یک فیزیکدان و دانشمند و مخترع برجسته و مهم  قرن هفدهم میلادی بود.او مخترع ساعت پاندولی می باشد.او متوجه شده بود که وقتیکه دو ساعت پاندولی را بسیار نزدیک به هم قرار می دهد،این دو ساعت با ریتم و فرکانس یکسانی شروع به نوسان می کنند.او برای توجیه این پدیده از واژه (Entrainment) استفاده کرد.

 

آزمایشاتی که بعدها نیز صورت گرفت روی دادن چنین پدیده ای را نشان داده و تائید می کرد. توضیحی که می توان برای علت و دلیل روی دادن چنین پدیده ای ارائه کرد،این است که ،در زمانیکه دو جسم با فرکانس و ریتم متفاوتی از یکدیگر نوسان می کنند،مقدار بسیار جزئی و کوچکی از انرژی بین این دو جسم منتقل شده و جابجا می شود.این انرژی ناچیز و جزئی کافی است تا به این دو جسم نیرو وارد کرده و آنها را وادار کند تا با سرعت و آهنگ یکسانی نوسان کنند.جالب اینجاست که بدانید،قوانین حاکم بر تئوری Entrainment”” جهانی بوده و همه گیر است.روی دادن چنین پدید ه ای را در شاخه های مختلف علمی می توانیم رد یابی کرده و مشاهده کنیم.در فیزیک،شیمی،عصب شناسیNeurology،زیست شناسی،دارو شناسی Pharmacology،پزشکی،نجوم و ….

هویگنس بیشتر به روی دادن چنین پدیده ای در سیستم های مکانیکی مثل ساعتهای پاندولی توجه کرده و تمرکز کرده بود.بسیار جالب است اگر بدانید که این پدیده و اثر جالب و عجیب می تواند چه تاثیری بر یک موجود زنده و خصوصا بدن انسان بگذارد.این پدیده به عنوان یک اصل و قانون طبیعی می تواند برای رشد و تکامل و موفقیت و بهروزی هر انسانی استفاده شده و فوق العاده موثر باشد.

به عکس،مانند هر قانون و اصل دیگر طبیعت،اگر دانش استفاده و بهره گیری از آن در اختیار نا اهلان و سیه دلان قرار بگیرد می تواند اثار فاجعه بار و وحشتناکی را به بار آورد.در ادامه بیشتر در باره هر دو جنبه مثبت و منفی آن صحبت خواهیم کرد.ان شا الله

بیوفیدبک

Biofeedback

    

 این تکنولوژی در دسته تکنولوژی های بیوفیدبک” ” Biofeedback قرار دارد.با کمال تاسف باید گفت در دیکشنری ها و فرهنگ های انگلیسی به فارسی معادلی برای این کلمه و اصطلاح وجود ندارد.منظور از بیوفیدبک ،بررسی یک سلسله عکس العمل ها و آثاری است که در یک موجود زنده بر اثر یا در مقابل محرک خاصی بروز می کند.در این روش ها پس از آنکه انسان-یا هر موجود زنده دیگری- در معرض یک مجرک یا شرایط خاص قرار می گیرد،عکس العمل یا فیدبک مغزی او که تنش یا ریلکس شدن است،از طریق اندازه گیریهایی به روشهای زیر مشخص می شود:

- میزان فعالیت الکتریکی عضلات بدن “EMG”

  -میزان مقاومت الکتریکی پوست “ESR”  

- چگونگی ریتم امواج مغزی “EEG”

     

          

EMG

       

EEG

اولین آزمایشاتی که درباره اثر این پدیده بروی موجودات زنده،انجام گرفت توسط یک فیزکدان فرانسوی به نام دمارتین  “de Mairan” در سال ۱۷۲۹  انجام گرفت.او در ابتدا درباره Photic Entrainment” ” – پاسخ دهی به سیکلهای تاریکی و روشنایی- در گیاهان علاقمند شده و به مطالعه پرداخت. اگر مطالب قبلی (قسمتهای ابتدایی مقالات رستاخیز ۲۰۱۲) را مطالعه کرده باشید در آنجا درباره سیکلهای مختلف نجومی مخصوصا سیکل های شب و روز (تاریک و روشنی) و اهمیت آن بر ساعت زیستی موجودات زنده و مخصوصا انسانها بحث کرده و مختصرا توضیحاتی را ارائه دادیم.

برای تذکر بد نیست که اشاره کنم که منظور از ساعت زیستی  یا Circadian rhythm چیست؟

ساعت زیستی

ساعت زیست‌شناختی، یا ساعت بدن یک چرخهٔ تقریباً ۲۴ ساعته در فرآیندهای زیست‌شیمیایی، فیزیولوژیکی، یا رفتاری موجودات زنده، شامل گیاهان، جانوران، قارچ‌ها و سیانوباکتری‌ها است. اختلال در ساعت زیست‌شناختی انسان می‌تواند زمینه‌ساز بیماری‌های بسیاری شود.. تنوع دوره‌های فعالیت‌های زیستی در موجودات زنده برای فرآیندهای بسیار ضروری انجام می‌گیرد. فرآیندهایی که در جانوران شامل خوردن، خوابیدن، جفتگیری کردن،مهاجرت، خواب زمستانی و تقسیم یا باززایی سلول‌ها است و در گیاهان شامل جنبش‌های جوانه‌زنی، واکنش‌های فوتوسنتزی است.

در میان دوره‌های گوناگون مهم‌ترین دوره، دوره‌های شبانه‌روزی است که با نام ریتم شبانه‌روزی هم معروف است.به همان اندازه که انسان‌ها باید به خوردن و ورزش کردن کافی توجه کنند باید ریتم‌های شبانه‌روزیشان را نیز در نظر داشته باشند. آزمایشهای مختلفی در رابطه با Entrainment” ” بروی انواع مختلف حیوانات انجام شده است.مثلا آزمایشات نشان داده است که جیرجیرکها به صورت هماهنگ و با یکدیگر جیرجیر می کنند و کره های شب تاب هم در یک زمان و با هم چشمک می زنند.

علاوه بر این آثار Entrainment”” در سایر حیوانات پیشرفته تر و منجمله انسانها نیز مشاهده شده و دیده شده است.به طور کلی Entrainment در سطوح مختلفی در حیوانات و گیاهان و انسانها روی داده و مشاهده می شود.مشخص شده است که Entrainment”” حالتی است که اصلا برای پیدایش و ادامه حیات بروی زمین لازم و ضروری بوده است.دانشمندان اکنون متوجه شده و دریافته اند که حتی کوچکترین باکتری ها دارای سیکل و ساعت زیستی ” Circadian Rhythm”  (سیکل ۲۴ ساعته ای که در تمام موجودان زنده وجود دارد.) هستند.
برخی از دانشمندان اینگونه عنوان می کنند که اصلا و فقط موجودات زنده ماشین های ارتعاش کننده ای هستند که به یکدیگر متصل هستند.

           

یکی از مباحث و موضوعات مهم در زمینه تحقیقات در رابطه با تئوری” ” Entrainment این است که متوجه شویم که مثلا یک  ریتم بدنی خاص با کدام محرک و تحریک کننده Stimulus”” ارتباط داشته و مربوط است.در موجودات ساده تر چون باکتریها و حشرات و غیره … چون پیچیدگی بدنی و سیستم اعصاب آنها کم است، اینکار کار چندان سختی نیست ولی در رابطه با انسانها به خاطر پیچدگی بدنی و ظرافتی که در سیستم عصبی آنها وجود دارد،اینکار به علم و تکنولوژی بسیار بالایی نیاز دارد.طریقی که Entrainment”” بر سلامتی انسان تاثیر می گذارد را می توان در شرایطی مشاهده کرد که در آن ریتم های ثابت و پایدار با سلامتی ارتباط پیدا می کنند. مثلا یک بدن سالم داری یک ریتم و ضربان قلب سالم و پایدار است.یک بدن بیمار و ناسالم با یک ضربان و ریتم قلبی غیر منظم و نا مرتب ارتباط دارد.در چنین حالت و شرایطی بیمار باید از یک “Peacemaker” استفاده کند که ضربان های قلبی فرد را تنظیم کرده و Entrain” ” کند.“Peacemaker”  ها جان میلیونها انسان را نجات داده اند.

                              

امواج مغزی

  اما داستان امواج مغزی چیز دیگر و متفاوتی است.مغز ،چیز پر هرج و مرج و بی نظمی هست که فرکانس های فعالیت آن دائما در حال تغییر و تحول است.روش و متد دریافت و ثبت ریتمها و امواج الکتریکی مغزی از طریق جمجه سر با تحقیقات و آزمایشهای ریچارد کاتن ” Richard Caton ” در سال ۱۸۷۵   آغاز شد و نهایتا در دهه ۱۹۲۰ منجر به اختراع دستگاهEEG(electroencephalograph) توسط هانس برگر ” Hans Berger ”  شد.برگر ،پنج رنج و بازه مختلف از فرکانس های امواج مغزی را شناسایی کرده و دسته بندی کرد.

 

 علارغم تمام محدودیتهایی که در روش آنالیز مغز با روش EEG وجود دارد،ولی در حال حاضر کاملا مشخض شده است که الگوها و امواج نمایش داده شده در دستگاه EEG منعکس کننده حالات و احساسات مختلف روحی و روانی فرد است.مشخص شده است که برخی از امواج آلفا و بتای مغزی می توانند با فرکانس یک محرک خارجی نورانی درخشان و قوی  خود را سینک و هماهنگ کرده و به اصطلاح Entrained شوند.یک متخصص و جراح مغزی به نام Gray Walter در این رابطه مقاله ای منتشر کرده و در آن نشان داد که چگونه سوژه ها و بیماران مختلف با فرکانسهای خاصی Entrained شده و حالات و احساسات متفاوتی را بروز می دهند.او سوژه ها را در معرض نورهای درخشان با فرکانسهای خاصی قرار می داد و آنها  تجربه احساساتی مثل آرامش،تصورات و احساسات مختلفی را گزارش می کردند.

در مرحله بعدی از این دست تحقیقات دانشمندان و عصب شناسان متوجه شدند که این فقط نورهای چشمک زن با فرکانسهای خاص نیستند که بر مغز و امواج مغزی تاثیر می گذارند.بلکه اصوات و صداهای ریتمیک نیز می توانند چنین شرایطی را بوجود آورند.حقیقت این است که این یافته های و دست آوردهای علمی،امروژه عملا به شکل وسیعی استفاده می شوند.از اصوات و تصاویر برای تاثیر گذاری بر ذهن و احساسات فردی می توان استفاده کرد.این محرکها اثر خود را مستقیما بروی سوژه گذاشته و خود سوژه عملا از اتفاقی که در ایم میانه می افتد ،آگاه نیست.مثلا در صنعت و علم تبلیغات از این پدیده و آثار آن به خوبی استفاده می شود.ذهن شما شستشو داده می شود و برای خریدن کالاهایی که اصلا به ۀنها نیازی ندارید حریص و مشتاق می شوید.

امروزه روانشناسی و کنترل ذهن در صنعت تبلیغات نقش اساسی ایفا می کند.

 

Brainwave Entrainment

Brainwave Entrainment”   ” با پاسخ دهی الکتریکی مغز به یک محرک احساسی ریتمیک سر و کار دارد.Brainwave Entrainment”  ”   دقیقا پدیده ای عکس بیو فیدبک است. اگر از این دانش در جهت درست آن استفاده شود،هر فرد می تواند با به کار گرفتن این پدیده به موفقیتها و آرامش عظیمی در زندگی خود از نظر روحی،روانی و ذهنی نائل شود.

پدیده Brainwave entrainment”” را با نام” Brainwave Synchronization” نیز می شناسند.در حقیقت این پدیده زمانی روی می دهد که فرکانس و سرعت فعالیتهای مغزی از حالت طبیعی و نرمال خود خارج شده و خود با قویترین محرک خارجی External Stimulus”” هماهنگ و سینک شده و سرعت خود را تغییر می دهد. البته نوع دیگری از سینک شدن مغزی وجود دارد که به آن ” Hemispheric Synchronization” می گویند.بعدا در رابطه با آن هم صحبت می کنیم.به طور خلاصه Hemispheric Synchronization”” زمانی روی می دهد که هر دو نیمکره مغز با یک فرکانس و سرعت فعالیت کرده و با هم هماهنگ و سینک شده اند.مغز انسان از میلیاردها میلیارد سلول عصبی خاص به نام نرون Neurons ساخته شده است.همانند همه سلولهای بدن،نرونها هم از المتریسیته برای تبادل اطلاعات با یکدیگر استفاده می کنند.وقتیکه میلیاردها سلول عصبی مغز با همدیگر و در یک زمان تبادل اطلاعات انجام دهند،در نتیجه فعالیت الکتریکی عظیمی روی می دهد.

دانشمندان برای آشکار سازی و رصد کردن این فعالیت الکتریکی از ابزار و تجهیزات خاصی مثل EEGاستفاده می کنند.لازم نیست تا شما دقیقا بدانید که یک دستگاه EEG چگونه کار می کند.ولی بد نیست بفهمید که این دستگاه چه کاری می کند.وقتیکه دستگاه EEG فعالیتهای الکتریکی مغز را دریافت کرده و اندازه گیری کرد می تواند از درون این فعالیت الکتریکی یک الگو Pattern” ” استخراج کرده و آن را نمایش دهد.این الگوها که استخراج می شوند تناوبی” Cyclic” هستند.اگر این الگوها را رسم کنید تصویر همانند شکل زیر مشاهده می کنید.

جالب اینجاست که شکل این امواج و الگوها که نشان دهنده فعالیت مغزی شماست به این بستگی دارد که شما در حال انجام دادن چه کاری هستید و در چه حالتی قرار دارید.مثلا تصویر بالایی نشان دهنده فعالیت مغزی یک فرد نرمال در حالت بیداری است.وقتیکه فرد خواب است این الگو و امواج شکل کاملا متفاوتی دارند.
پیشرفتهای اخیر تکنولوژیک کمک کرده اند که متوجه بشویم که امواج مختلف و متفاوت مغزی هر کدام نشان دهنده چه جالتی بوده و چه معنایی دارند و از آنها چه استنباطی در رابطه با سلامتی جسمی و روانی فرد می توان کرد.

 

امواج بتا BETA

مثلا امواج بتا Beta در بازه و محدوده فرکانسی ۱۲HZ-38HZ می باشند

این امواج در زمانیکه فرد کاملا هوشیار بوده و مواظب و گوش به زنگ است مشاهده می شوند.در جالتی که از نظر ذهنی تمرکز کرده است.این جالتی است که اکثر افراد در زمان بیداری دارند.تکنیکهای “Self Programing” در چنین حالت و سطحی چندان کارایی نداشته و موثر نیستند.چون در چنین حالتی دسترسی به لایه مخفی و عمیق ناخودآگاه Subconscious”” به آسانی امکان پذیر نیست.
تحریک امواج بتا می تواند صربه شدیدی به هوش،خلق و خو، و ثبات احساسی فرد  و سایر حالات روانی او بگذارد.این جالت از فعالیت مغزی را می توان به منظور افزایش تمرکز القا کرده و مغر را تربیت کرد تا چیزی را فراگرفته و بیاموزد.هر چه به فرکانس های بالاتر در این محدوده نزدیکتر شویم،فرد حالاتهای عصبانی وخشم و هیجانزدگی بیشتری را احساس می کند.

امواج آلفا Alpha

محدوده امواج آلفا Alpha در بازه ۸HZ-12Hz می باشد.این امواج معمولا در لحظات بیدار شدن افراد در صبح و یا در زمانیکه فرد در حال رویا دیدن است،مشاهده می شوند.در این حالت تکنیک های برنامه ریزی ذهنی بیشتر موفقیت آمیز هستند.در این حالت است که پذیرنگی ذهن بالا بوده و بسیار آماده است تا پیشنهادات و برنامه ریزی ها را قبول کند.

 

امواج تتا THETA

بازه این امواج ۳HZ-8Hz می باشد.این امواج در جالت های نزدیک به خواب دیده می شود.در جالت خلسه یا هیپنوتیزم شدن نیز امواج مغزی در این بازه مشاهده می شوند.در این حالت ذهن هیچ اطلاعات را تجزیه و تجلیل نمی کند و چشمها کاملا بسته هستند.مناسب ترین و موثرترین حالت ذهنی برای انجام تکنیکهای برنامه ریزی و کنترل ذهن وقتی است که امواج مغزی در این حالت قرار دارند.این حالت (امواج تتا) مناسبتریم حالت برای انجام تکنیک Brainwave entrainment است.

امواج دلتا DELTA

بازه این امواج ۰٫۲HZ-3HZ می باشد.در خواب عمیق بدون دیدن رویا مغز در این حالت از فعالیت الکتریکی قرار دارد.این موج آرامترین موج الکتریکی مغزی است.در این حالت است که بدن در کمال آرامش به شفادهی و بازسازی خود مشغول می شود.در این حالت ذهن کاملا در لایه ناخودآگاه Unconsciousnessقرار دارد.ولی اینکه مغز را در فرکانسی کمتر از ۲HZ ، Entrain کنیم فوق العاده سخت می باشد.به همین دلیل پیشنهاد نمی شود که تکنیک Brainwave Entrainment در این زمان انجام گیرد.برخی از افراد با انجام مدیتیشن عمیق و یا خواب عمیق به این حالت دست می یابند و آن را برای افزایش سلامت و ارامش خود بسیار مناسب می بینند.

امواج گاما GAMMA

محدوده و بازه فرکانسی این موج ها ۳۸HZ-70Hz  است.این الگو از امواج مغزی به فعالیت های بالای مراکز حسی Sensory activity و حالت فوق آگاهی مربوط است.برخی از عصب شناسان بر این باورند که مشاهده قله های نوک نیز و بازه های امواج گاما در یک فرد به لحظات خاصی که در ذهن فرد یک بارقه و جرقه زده شده و چیزی را کشف می کند،مربوطند.همان لحظات موسوم به Eureka (من یافتم). افرادی که تکنیک Entrainment برای آنها در این بازه فرکانسی انجام شده است معمولا  حالتهای عصبی،اضطراب،دلشوره و پرخاشگری را تجربه می کنند.

 

برای اینکه هر فرد بتواند به سوی موفقیت و سعادت روحی و روانی گام بردارد،باید به این آگاهی و دانش برسد که هر کدام از امواج مغزی نشان دهنده کدام حالت روحی و روانی است.

همانند سایر علوم و دانشها،این تکنیک هم یک تیغ دو لبه است.اگر متوجه شده باشد داستان از این قرار است که چه فرکانسی را انتخاب می کنید. یا بهتر بگویم،چه فرکانسی را برایتان انتخاب می کنند.آیا همه ما به محرکهای احساسی،صوتی،تصویری که دور و برمان را احاطه کرده اند اشراف داریم و از چیستی آنها آگاهیم؟آیا می دانید چه چیزی را می بینید،می شنوید؟آیا می دانید که ورودیها تصویری و صوتی به ذهن شما،از چه توانایی فوق العاده ای برای شکل دادن و فرم بخشی به ذهنتان برخوردار هستند؟؟

وقتیکه مغز یک تحریک Stimulus را دریافت می کند،سریعا با ارسال یک بار الکتریکی به ان پاسخ می دهد.در اصطلاح به این پاسخ و واکنش مغز Evoked response می گویند.این پاسخ ها در سراسر و طول مغز شما منتشر می شوند و به ان چیزی که شما می بینید،اجساس می کنید،می شنوید،می چشید ،تفسیر شده و برای شما معنی می یابند.

وقتیکه مغز با یک محرک ریتمیک Rhythmic Stimulus روبرو می شود (مثل ضربات و ریتم یک طبل یا درام)،این ریتم و فرکانس در مغز به صورت امواج یا جریانهای الکتریکی بازسازی می شود.وقتیکه این محرک خود را به امواج طبیعی و نرمال مغزی نزدیک می کند،به آرامی شروع می کند و ریتم و فرکانس آن امواج مغزی را شبیه به ریتم و فرکانس خود می کند.همانند یک شکارچی زیرک به خود را به آرامی به امواج مغزی چنگ می زند.حال که این ارتباط بین محرک و مغز برقرار شد،مغز شروع کرده و ریتم های الکتریکی خود را با ریتم محرک سینک می کند.

دانشمندان به این پدیده Frequency Following Response یا FFRمی گویند.این دقیقا همان پدیدهBrainwave Entrainment  است.همانگونه که قبلا هم گفتم امواج مغزی به حالات روحی و روانی مربوط هستند.مثلا یک الگوی صدای ۴HZ ،مغز را وا می دارد تا با فرکانس ۴HZ  FFR سینک شده و هماهنگ شود.اگر به توضیحاتی که در بالا در باره امواج دادیم مراجعه کنید،مشاهده می کنید که موج ۴HZ مربوط به امواج مغزی در حالت خواب است.به همین دلیل یک محرک ۴HZ خارجی که دائما شما را نشانه بگیرد،نهایتا شما را به خواب فرو می برد.دقیقا همین کار را می توان با فرکانسهای دیگر نیز انجام داده و حالاتی چون تمرکز،خلاقیت،مدیتیشن -خشم ،خشونت،پرخاشگری،اضطراب و وحشت را ایجاد کرد.


برای ایجاد یک حالت روانی و احساسی خاص یا به خواب فرو بردن یک سوژه می توان از محرک هایی مثل اصوات،امواج رادیویی،نورهای چشمک زن،الکترودهای تماسی و … استفاده کرد.
این تکنیک تکنیک فوق العاده مناسبی است تا با استفاده از آن سوژه های زیادی(مثلا جمعیتهای کثیر انسانی) را از نظر روانی تحت کنترل گرفته و حالات و احساسات خاصی را در آنها ایجاد کرد.حسن این روش در این نیز هست که قربانی و سوژه از اتفاقی که برایش می افتد آگاهی ندارد.

ن شا الله در قسمتهای بعدی در رابطه با استفاده از این تکنیک در هالیوود و صنعت موسیقی شواهدی ارائه می کنیم.

استفاده از این روش برای هیپنوتیزم ساکت و خاموش توده های مردم از سال ۱۹۷۴ شروع شده است این تکنیک را می توان به مدت ماهها،سالها و جتی ده ها سال برای سوژه ها اعمال کرده و کم کم آنها را شرطی کرد.قربانی و سوژه پس از مدتی دیگر توانایی مقاومت در برابر این برنامه ریزی خاموش و بی سر و صدا را ندارد. 
اگز شما از این دانش برای برنامه ریزی و کنترل ذهن خود در جهت مطلوب و صحیح استفاده کنید،آثار شگفت انگیز و عظیم آن را در زندگی خود می بینید.وقتیکه شما هدف خود را درست مشخص کرده اید و از تکنیک Brainwave Entrainment استفاده می کنید و موج و فرکانس صحیحی را انتخاب می کنید،آنا و به سرعت نتیجه آن را مشاهده می کنید.این تکنیک مدرن ترین،علمی ترین و موثرترین روشی است که برای کمک به شخصیت و رشد روحی و روانی می توان از آن استفاده نمود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.