مطلب زیر برای من جالب بود چون شبیه همین برای من هم اتفاق افتاده است.پیشنهاد می کنم شما هم آن را بخوانید.
بنام خدا
«
به جمیع آزادیخواهان و ملت شریف ایران »
با بهترین درودها؛
به استحضار می رسانم که اینجانب شاهین میر محمد حسینی مدت چندین سال است که تحت شکنجه؛ سوءقصد و کنترل و مراقبت الکترونیک از راه دور با ارسال امواج مخصوص توسط دستگاه ارسال و دریافت امواج به فرستنده - گیرنده های ریزی که به اندازه دانه برنج بوده و چیپ ایمپلنت[1] نام دارند و بدون اطلاع و اجازه در سر و مغزم کار گذاشته شده اند می باشم. این تکنولوژی که کنترل الکترونیکی ذهن (مغز) یا الکترونیک مایند کنترل[2] نیز نام دارد مخفی بوده و بیشتر توسط رویسهای اطلاعاتی غربی مورد استفاده قرار می گیرد. علاوه بر این؛ فرستنده – گیرنده های ریز ذکر شده می توانند برای شنود بنده و
همچنین برای ارسال پیام از راه دور و حرف زدن و فحاشی به اینجانب مورد استفاده قرار گیرند. لینک زیر ترجمه یک مقالهعلمی بسیار آگاه کننده در مورد این تکنولوژی سری است (البته این مقاله در سال 1999 نوشته شده و این تکنولوژی در طی سالهای اخیر بویژه در زمینه امواج شکنجه و سوءقصد پیشرفت بسیار زیادی نموده است) ؛ لطفا" حتما" آنرا مطالعه فرمایید (لینک اولی مقاله همراه با عکس و دومی همان مقاله بدون عکس میباشد):
https://www.tribunezamaneh.com/archives/66625
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/12/171745iphone.php
مدت حدود 18 سال است که بوسیله این تکنولوژی هر کجا و درهر کشوری که بوده ام چه ایران؛ چه اتریش (3 سال)؛
چه سوئد (2 سال) و چه اکنون که در هلند هستم تحت شکنجه و سوءقصد الکترونیک با ارسال امواج مخصوص از راه دور توسط ماموران رژیم فاسد و تروریستی دیکتاتوری مذهبی در ایران بوده و متاسفانه هنوز هم هستم.
متاسفانه ماموران مربوطه با ارسال امواج به این چیپ ایمپلنتها (فرستنده – گیرنده های ریز) از طریق تجهیزات مربوطه نه تنها با فحاشی رکیک با بنده حرف میزنند و همچنین مرا شنود می کنند؛ بلکه حتی امواجی را به بنده ارسال می نمایند که درد کشنده و شکنجه کننده در نواحی مختلف بدن بویژه در ناحیه قلب و سر ایجاد نموده و حت ی میتوانند موجب حمله قلبی شوند. ضمن آنکه همانطور که در مقاله علمی فوق توضیح داده شده، گاهی با ارسال امواج کنترل کننده سعی می کنند که کنترل مرا در دست بگیرند.
این ارسال امواج از راه دور توسط یک دستگاه فرستنده – گیرنده امواج که به کامپیوتر متصل است انجام می شود و ارسال
امواج توسط یک برنامه کامپیوتری با چند کلیک موس بسیار آسان می باشد. ارسال امواج به آسانی عوض کردن کانالهای تلویزیون با کنترل بوده؛ فقط بجای کنترل از یک کامپیوتر و موس آن که به دستگاه ارسال امواج متصل هستند استفاده می شود. ماموران ارسال کننده موج به اینجانب متاسفانه مدت هاست که بطور کاملا خودسرانه و با منیت کامل بدون هیچ حد و اندازه و حساب و کتاب صرفا" بدلیل آسان بودن و غیر قابل کنترل بودن میزان ارسال موج های شکنجه و دردزا؛ هر چقدر که دلشان بخواهد اقدام به ارسال انواع امواج زجر و شکنجه دهندهء مذکور نموده و با لحنی تمسخرآمیز و توهین آمیز و با دادن فحشهای رکیک می گویند کسی نمی فهمد که آنها چه می کنند و چقدر مرا با موجهای دردزا و شکنجه کننده زجر می دهند و به همین دلیل علنا" می گویند: " دست ما باز است و این مانند یک بازی کامپیوتری برای ماست؛ مهم نیست که تو چقدر شکنجه شوی؛ کسی نخواهد فهمید که ما هر چقدر دلمان بخواهد تو را زدیم و باز هم میزنیم؛ هیچ کس نمیتواند جلوی ما را بگیرد؛ ما هر کاری که دلمان بخواهد انجام می دهیم و هیچ کس هم حرفهای تو را باور نخواهد کرد". هنگامیکه به آنها اعتراض می کنم و از پاسخ منطقی و معقول در می مانند با دادن چند فحش رکیک می گویند تقصیر مقامات عالی نظام است نه ما؛ دستوره! و سپس بلافاصله بخاطر اعتراضم با شدت بیشتری مرا با موج شکنجه می زنند!
نکتهء دیگر این که ماموران فوق الذکر علنا" بیان می کنند که ما از شکنجه کردن تو می خواهیم به مقامات عالی برسیم و حداقل سفیر شویم! و با ارسال عمدی و خودسرانه و برای تفریح و مسخره بازی امواج شکنجه ما هر چقدر که دلمان بخواهد تو را شکنجه می کنیم و با موج می زنیم؛ عکس العمل هم نشان بدهی می گوییم دیوانه است و بیماری روانی دارد!!! بطور علنی و واضح خود ایشان نیز می گویند که از وضعیت بنده کاملا" سوء استفاده نموده و انواع و اقسام امواج دردزا و شکنجه کننده و درد قلبی را که اعصاب را در نقاط مختلف بدن تحریک کرده و موجب درد کشنده می شوند
را به عمد ارسال می کنند. نکته مهم دیگر آنکه آنها سال به سال و حتی گاهی روز به روز به مواردیکه مرا با ارسال موج شکنجه می کنند اضافه نموده و می افزایند و شدت شکنجه را نیز زیادتر می کنند. برخی از مواردیکه طی آنها مرا با موج ارسالی شکنجه می کنند عبارتند از: 1 – حین ورزش: حین انجام حرکات ورزشی انواع و اقسام امواج دردزا و شکنجه کننده
را بوبژه هنگامی که زیر وزنه سنگین هستم از قصد برای شکنجه شدن بدتر و جلوگیری از انجام درست و کامل حرکت ورزشی مذکور موج درد شدید قلبی و موج حمله قلبی ارسال می کنند که تا دم مرگ هم می روم.
2 – حین انجام هر کاری که می کنم: از جمله حتی حین آشپزی؛ ظرفشویی (حتی هنگام شستن ظرف هم موجهای کشنده ایجاد کننده درد و حمله قلبی ش دید ارسال میکنند که تا دم مرگ هم میروم؛ حتی حین انجام چنین کار ساده ای!!!)؛ مطالعه و قدم زدن در خیابان و اصولا" هر حرکتی که انجام می دهم با موج شکنجه سعی می کنند که مانع انجام موفقیت آمیز آن شوند ولو کاری پیش پا افناده باشد! البته همچنین به بنده اجازه داده نمی شود که حتی برای کسب معاش و حداقل مخارجم کار کنم!
3 – هنگام سوار بودن بر اتوبوس یا اتومبیل: هنگامی که بعنوان مسافر از جایی به جای دیگر می روم آنقدر در ماشین موج درد شدید قلبی و دیگر موجها را ارسال می کنند که از شدت درد دادم در می آید و از داد و بیداد و سر و صدایم دیگر مسافران متعجب می شوند و همچنین چنان رکیک به من فحاشی می نمایند و ادامه میدهند و ول نمی کنند که گاهی مجبورم جوابشان را مثل خودشان بدهم که موجب ناراحتی و عکس العمل راننده و یا مسافران که از ماجرا خبر ندارند میشود. بطور کاملا"رک و صریح میگویند میخواهیم تو را دیوانه جلوه بدهیم و آبروی تو را ببریم تا نابودتر شوی.
4 – حین امتحانات: قبل از امتحان وقتی که برای امتحان آماده می شوم و همچنین حین پاسخ دادن به سوالات دقیقا" زمانی که به تمرکز برای پاسخگویی نیاز دارم با ارسال امواج شکنجه کننده قلبی و درد شدید موجب می شوند از ادامه پاسخگویی بازبمانم و امتحانم خراب شود.
5 – حین استحمام و شستن دندانها: هنگام شستشو در حمام و یا شستن دندانها به عمد موج حمله و درد قلبی ارسال می نمایند. اگر هم اعتراض نمایم شدیدتر موج شکنجه ارسال نموده و با منیت می گویند همین که هست.
6 – حین خواب: به کرات حتی حین و یا بعد از خوابیدن به عمد امواج ایجاد کنندهء حالت سکته و حمله قلبی را عمدا" ارسال می نمایند.
7 – حین عبور از خیابان و یا پل عابر پیاده: بطور واضح می گویند وسط خیابان و یا بر روی پل عابر تو را با موج حمله قلبی می زنیم تا دچار سانحه و یا حادثه شوی!
با توجه به آنچه در بالا شرح داده شد؛ اینجانب یک زندانی الکترونیک هستم که دائما" شکنجه شده و مورد سوء قصد قرار
میگیرد و نمی تواند این شکنجه ها و سوءقصدها را اثبات کند. من واقعا" با حسرت به هر زندانی سیاسی که آزاد میشود می نگرم و ضمن اینکه از آزادی آنها خوشحال میشوم
با توجه به سالیان درازی که تحت این شرایط بد و غیرانسانی هستم با خود میگویم او هم بالاخره آزاد شد؛ اما من هنوز زندانی ام.
صحبت و رفتار بسیار بد و توجه صرف به منیت و اغراض شخصی در کل رفتار ماموران مذکور قابل مشاهده است و بطور واضح می گویند چون میزان امواج شکنجه و حمله قلبی که ارسال می شود قابل اثبات نیست مسئولمان اجازه داده است که هر چقدر دلمان بخواهد موج شکنجه ارسال کنیم. از صدای ایشان دریافته ام که در هر شیفت بیش از چهار نفر می باشند. (چه لزومی می تواند داشته باشد که یک نفر آدم بطور بیست و چهار ساعته توسط بیش از چهار نفر در هر شیفت مورد توهین و تحقیر و شکنجه قرار بگیرد؟!) برای کنترل بنده یک نفر کافیست؛ تعداد زیاد ماموران کنترل مربوطه با توجه به اینکه طبق گفته
خودشان همه آنها هم اصرار به موج زدن و بازی با دستگاه ارسال موج دارند موجب شکنجه مضاعف بنده گردیده است؛ ضمن اینکه همه آنها هم می خواهند در سرم از طریق فرستنده –گیرنده های ریز گفته شده دائم حرف زده و فحاشی شدیدا" رکیک نمایند و این واقعیت که در درگیریهای لفظی همیشه به سختی شکست میخورند نیز باعث این فحاشی دائمیست تا مرا به گفته خوشان مرا طوری بزنند که تنها زندگی نباتی داشته باشم (وقتی چنان توی پوزه شان میزنم که چیزی نمیتوانند بگویند میگویند تو شاعری به همین دلیل ما نمیتوانیم جواب تو را بدهیم!!) بدلیل اینکه به فحاشی ها؛ توهین ها و به شکنجه به ویژه با موج درد و حمله قلبی اعتراض نموده ام؛ کاملا" با بنده لج نموده و عمدا" با شدت بیشتری موج شکنجه و حمله ارسال می نمایند و می گویند بیشتر زدم حالا چکار می توانی بکنی؟
به صراحت می گویند هیچ شکایتی علیه ما فایده ندارد چون دستور از بالاست؛ و دستور دستورِ خودِ خامنه ای است!!! ایشان در شیفت های مختلف با هم بر سر زدن امواج درد و حمله قلبی و امواج شکنجه مسابقه هم می دهند و علنا" می گویند چون آنها (یعنی شیفت دیگر) زدند ما هم باید بزنیم وگرنه از آنها عقب می افتیم! لازم به ذکر است که آنها بطور دائم و حتی دقیقه به دقیقه به من فحش های رکیک داده و برای مسخره کردن و توهین از دو نوجوان که جملات توهین آمیز را بطور دائم با مسخره گی بیان می کنند استفاده می کنند (احتمالا" از بچه های خودشان می باشند و علنا می گویند
که اینها برای این مسخره بازی و فحاشی حقوق هم می گیرند!!) و این فحاشی و مسخره بازی تا جوابشان را مثل خودشان ندهم ادامه می یابد. چگونه است که اینها برای بچه های خودشان هم در این پرونده صرفا" برای فحاشی و مسخره بازی اینگونه کار تراشیده اند و حقوق می گیرند اما بنده خودم به دلیل ارسال شدید امواج درد و شکنجه
اجازه ندارم و نمی توانم که حداقل برای کسب معاشم کار کنم و علنا می گویند نمی گذاریم کار کنی باید وضعت روز به روز بدتر شود! از طریق چیپ ایمپلنتهای کار گذاشته در سرم و دستگاه ارسال و دریافت امواج و کامپیوتر ماموران مربوطه می توانند هر چه را که بنده میبینم ببینند و مرا شنود نموده (صدای مرا بشنوند) همچنین با تجهیزات جانبی که بر روی سرشان قرار میدهند حتی میتوانند افکار مرا بفهمند (رجوع شود به مقاله علمی معرفی شده). این به این معناست که کار ماموران لم دادن روی صندلی و یادگیری راحت زبان؛ دیدن صفحات اینترنت و همچنین دیدن مغازه ها و خیابان وقتی بیرون هستم و غیره از طریق چشم بنده و سیگنالهای ارسالی به دستگاه و کامپیوترشان می باشد و به قول خودشان :" خیلی به ما
خوش می گذرد ما دوبار زندگی می کنیم یک بار از چشم های تو و یک بار زندگی خودمان". وقتی که بنده در ایران بودم دوبار همراه برادرم و به خرج وی به خارج رفتم که از طریق امواج ارسالی و حرف زدن ماموران مربوطه دریافتم که هر دوبار
آنان به دنبال بنده اعزام شدند؛ طبیعتا تمامی مخارج سفر آنها توسط سیستم پرداخت شد تازه به هنگام بازگشت حق ماموریت هم گرفتند؛ این مطلب باعث گردیده که اینان برای دریافت حقوق و اضافه کاریهای بالا بدون زحمت و کار کردن همراه با خوش گذرانی؛ سخت گیری ها در مورد اینجانب و فحاشی ها و شکنجه با ارسال امواج دردزا و کشنده را توجیه کنند و صرفا برای منافع خودشان الکی شلوغ کرده خود را فعال و مشغول و مفید نشان دهند؛ بطوریکه خودشان مرا با موج میزنند و موجب عکس العمل بنده میشوند و سپس خودشان آن عکس العمل را گزارش میکنند تا ادامه این کنترل و شکنجه را توجیه کنند؛ ضمن اینکه مطمئنم برای شدت عمل نشان دادن در این شکنجه الکترونیک واقعا"دستور هم دارند.
دلیل اصلی کار گذاشتن میکروچیپها در سر و بدن بنده؛ آنطور که خود ماموران نیز بارها اذعان نموده اند؛ در ابتدا گزارش گفتگوی بنده در مورد دیدن رویاهای گوناگون؛ بویژه رویای مرغ و ماهی بود که خرافاتیان حاکم را چنان برآشفت که از هراس به مقام عالی رسیدن بنده؛ مبادرت به یک اقدام ناموفق برای حذف فیزیکی بنده نمودند. درادبیات ایران چنین آمده:
"اگر در خواب بینی مرغ و ماهی؛ نمیری تا رسی بر پادشاهی" (البته در زمان نوشتن این تعبیر خواب سیستم جمهوری
هنوز وجود نداشت). پس از اقدام ناموفق مذکور، نسبت به ایمپلنت کردن بنده با چیپ ایمپلنتهای مغزی اقدام نمودند تا ضمن کنترل کامل اینجانب از یکی از قابلیتهای این تکنولوژی که امکان مانیتور کردن مغز و مشاهده رویاهای فرد ایمپلنت شده است نیز استفاده نمایند.(رجوع شود به مقاله علمی) یکی از رویاهایی که توسط دستگاه گیرنده ماموران
از طریق چیپ ایمپلنتهای مغزی در سرم توسط اینان رصد و ضبط و گزارش گردید و موجب حساسیت شدید نسبت به اینجانب گردید؛ رویایی بود که بنده در سمت چپ ورودی دانشگاه خود در آنزمان ایستاده بودم و هاشمی رفسنجانی به همراه ملازمان و همراهانش به سمت اینجانب آمده و من با صدای بلند بدون ناسزا فریاد میزدم حالا که عمر مرا تلف کردید
و زندگی مرا نابود کردید چرا اینجا آمده اید؛ و هاشمی رفسنجانی در جواب با لحن استمالت آمیز میگوید: "حالا شما میگویید ما چه کار کنیم؟"
دیدن برخی خوابهای دیگر از جمله خوابی در مورد شاه فقید که به شرحی که در جمله بعدی می آید بود حساسیتها را نسبت به احتمال درست بودن رویاهای بنده بسیار افزایش داد در این رویا شاه و همسرش را سوار بر هلیکوپتری دیدم که بسیار داغان بود و و تجهیزات و عقربه های کنترل و اندازه گیری خراب بودند و شاه عصبانی بود و همسرش با نگرانی
وی را نگاه میکرد؛ در این حال صدایی را شنیدم که میگفت اعلیحضرت بفرمایید دکترمعین منتظر شماست و مردی کت و شلواری در حالی که به هلیکوپتر نگاه میکرد پایین هلیکوپتر منتظر وی بود. من قبلا" مطالعه کرده بودم که دکتر معین مولف فرهنگ معین در اثر تزریق آمپول اشتباه به کما رفته و فوت کرده بود(البته این تنها یک رویاست). با همین دلایل و انگیزه هنگامی که بنده در مقطع فوق لیسانس مهندسی خودروسازی دانشگاه چالمرز گوتنبرگ دومین شهر بزرگ سوئد درس میخواندم ماموران کنترل الکترونیک از راه دورم به من میگفتند که از خامنه ای یا خانواده او دختر بگیر تا به شکنجه و سوءقصد و تعقیب و کنترلت خاتمه داده شود. در همان روزها یک روز که در داخل اتاق تلویزیون مشغول تماشای تلویزیون
بودم ناگهان ارتباط خامنه ای را از طریق فرستنده – گیرنده های ریز داخل سرم برقرار نمودند و وی نیز خواسته و پیشنهاد ماموران را با جمله کد شدهء آنان با لحنی متواضعانه بیان کرد. پس از آن چون اینجانب به دلایل اعتقادی؛ اینکه بارها
میخواستند مرا بکشند، وهمچنین دلایل امنیتی این پیشنهاد را نپذیرفتم (به عنوان مثال اگر این وصلت انجام میشد خیلی راحت میتوانستند بعدا" مرا کشته و بگویند داماد خودمان بود فوت کرد!) سعی در جلوگیری از تحصیلات عالیه بنده نمودند تا به خیال خودشان با جلوگیری از استاد شدن بنده امکان وقوع و به واقعیت پیوستن رویاهایم را بگیرند؛ و به همین دلیل از ادامه تحصیل بنده در خارج از کشور به ضرب ارسال شدید امواج شکنجه کننده؛ زجر دهنده و کشنده جلوگیری نمودند بطوریکه دو بار بطور قطعی برای کشتنم با ارسال امواج ایجاد کننده سکته و حمله قلبی تلاش نمودند که پس از آن
با افشاگری در مورد موضوع تلاشها برای سوءقصد قطع شد. و نهایتا" به دلیل حملات و شکنجه ها و سوءقصدها در حالی که فقط پایان نامه ام مانده بود تا فارغ التحصیل شوم، مجبور به ترک سوئد شدم.
نکته دیگری که باید یادآوری شود اینکه؛ همانطور که ذکر شد از آنجا که درسالیان پیش به دلیل نوشتن اشعار انتقادی ضد رژیم دیکتاتوری و شخص دیکتاتور علی خامنه ای ده ها بار از طریق این تکنولوژی مرگبار برای کشتن بنده تلاش کردند؛ بنده
به اتریش(شهر وین) و سپس به سوئد(شهر گوتنبرگ) رفتم و در آنجا هم به نوشتن اشعار و مقالات انتقادی ادامه دادم ولی در آنجا اینان با نشان دادن بنده به پلیسهای امنیتی و مخفی این کشورها از آنها تکنولوژی به روزتر و امواجی به شدت شکنجه کننده و مرگبارتر دریافت نمودند و همچنین طبق گفته خودشان حتی به آنها اجازه دادند تا موجهای شان را که هر کدام فرکانس خاص داشته و اثر خاص خود را دارند بر روی بنده آزمایش کنند (به ذکر شدن نام دوشهر نامبرده در بالا در مقاله علمی توجه شود) طوری که بنده در اثر شکنجه های هر روزه و رفتن تا پای مرگ حداقل هفته ای یکبار، به این نتیجه رسیدم که بهتر است به ایران برگردم و در ایران کشته شوم تا لااقل در خاک کشور خود بخوابم؛ و به همین دلیل وبلاگ و همچنین وبسایتم را بستم. ولی متاسفانه در ایران همان شرایط تکرار شد و حتی آزادی بیان مشکل خود را هم از دست دادم تا روز به روز شدت شکنجه را بیشتر افزایش دهند. (همین عدم آزادی بیان ماموران ارسال کننده امواج شکنجه و شنود و کنترل را
گستاخ تر کرد و خیلی علنی می گفتند ما اجازه نمی دهیم توهیچ کس وهیچ چیزی بشوی)؛ اکنون هم که در هلند هستم دائما" به بنده فحاشی رکیک مینمایند تا اعصابم را خراب کنند و به شدت مرا گاهی تا حد مرگ همراه با تهدید شکنجه نموده مبادرت به سوءقصد مینمایند!!
در ابتدای شروع کنترل الکترونیکی ذهن و اذیت و آزار و شکنجه و سوء قصد الکترونیک بنده؛ اینجانب فکر میکردم که محل چیپ ایمپلنتها فقط در دندانهای پر شده ام میباشد ولی پس از کشیدن برخی و خالی کردن برخی دیگر متوجه شدم که متاسفانه داخل سرم هم کار گذاشته شده اند. متاسفانه چیپ ایمپلنتهای کار گذاشته شده که به اندازه دانه برنج هستند از جنس سیلیس بوده و در انواع عکسها و ایکس ری ها قابل مشاهده نیستند(همانگونه که در مقاله علمی همراه هم
ذکر شده است). بنده در وین- اتریش بیش ازچهار بار در مراکز مختلف اقدام به گرفتن عکس رادیوگرافی (ایکس – ری) نمودم و فقط در مرتبه آخر متصدی مربوطه که خانمی اتریشی و تازه فارغ التحصیل از دانشگاه وین بود با اندازه گیری دقیق و با خط کش اندازه گیری خود به دقت محل و نحوه قرار سر و مرا زیر دستگاه تعیین نمود و در عکس مربوطه چیپ ایمپلنتها به تعداد زیاد داخل سرم مشاهده میشد ولی دکتر رادیوگرافی مرکز مربوطه که از این تکنولوژی مخفی اطلاعی نداشت با گفتن اینکه نمی داند اینها چیستند وجود آنها را در گزارش خود قید ننمود. اینجانب قصد داشتم که سر فرصت عکسها را نزد یک دکتر متخصص که از چیپ ایمپلنتها و این تکنولوژی آگاهی دارد ببرم ولی متاسفانه ماموران در یک درگیری ساختگی و برنامه
ریزی شده عکسها را ربودند. من دوباره به همان مرکز مراجعه نمودم ولی متوجه شدم به احتمال زیاد توسط همکاران اتریشی ماموران ایرانی از آنها خواسته شده تا مانع تراشی نموده و با بنده همکاری نکنند؛ ابتدا نسخه جدید پزشک را به منشی ارائه نمودم ولی او با برخورد بدی گفت که شما چند وقت پیش عکس گرفتید؛ در جواب به او توضیحی دادم سپس
گفت ممکن است بیمه قبول نکند در این صورت خودتان باید هزینه را بپردازید گفتم مسئله ای نیست؛ تا اینجای کار این رفتارها برایم عادی به نظر می آمد ولی وقتی به اتاق عکسبرداری رفتم و با تاکید از متصدی مربوطه درخواست کردم که با همان دقت قبل از سرم عکس رادیوگرافی (ایکس – ری) بگیرد دیدم که او انگار اصلا" به من گوش نمی دهد؛ بعد هم خیلی سریع بدون وقت گذاشتن و دقت قبلی عکسبرداری نمود که در نتیجه این بار بر خلاف دفعه قبلی چیپ ایمپلنتها در عکس قابل مشاهده نبودند. پس از آن حتی چند بار در ایران اقدام به انجام انواع مختلف عکسبرداری از سر و مغزم نمودم که باز
هم بی فایده بود. اما یکبار هنگامی که در وین بودم به یک موسسه تکنولوژی ارتباطات مراجعه نموده و در آنجا درخواست کردم با دستگاه اسپکتروم آنالیزر (طیف سنج) که میتواند امواج با فرکانس های مختلف را در صورت وجود نشان دهد؛ یک تست برای تایید این چیپ ایمپلنتها انجام دهند؛ مهندس مربوطه که مدیر آنجا هم بود با دستگاه شروع به انجام آزمایش نموده و در همان دقایق اولیه تست توانست موجی را که به چیپ ایمپلنت های واقع در سرم ارسال میشود و سیگنالی را که چیپ ایمپلنتها بیرون میفرستند را ردیابی نماید. او از من خواست که از دستگاه کم کم دور شوم و با این کار شدت موج مذکور تشخیص داده شده توسط دستگاه کاهش یافت (کم شدن شدت سیگنال وقتی که من از دستگاه فاصله میگرفتم نشان دهندهء این است که منشاء سیگنال (چیپ ایمپلنتها یا فرستنده-گیرنده های ریز) در خودم قرار دارند؛ همچنین وجود چیپ ایمپلنتها اثبات شد، چون از یک انسان نرمالِ بدون چیپ ایمپلنت اصلا" هیچ سیگنالی ساطع و منتشر نمیشود). با
مهندس مربوطه صحبت کردم که در گزارشش بنویسد که سیگنال مربوطه از ناحیه سر نشات گرفته ولی او گفت که ممکن است چیپ های مربوطه در جای دیگرت کار گذاشته شده باشند، ولی در گزارش خود دقیقا" آنچه اتفاق افتاده بود و در بالا ذکر شد همچنین فرکانس سیگنال کشف شده مذکور را قید نمود. (مدرک گزارش تست مذکور که به زبان آلمانی
است موجود است).
آزادیخواهان گرامی و ملت شریف ایران؛
همانگونه که ذکر شد؛ شکنجه هر روزه توسط امواج از راه دور نه تنها زندگی اینجانب را کاملا نابود کرده و امکان کار و امرار معاش و زندگی کردن ودرس خواندن و هر نوع فعالیتی را سلب نموده؛ بلکه اینجانب بدون اغراق هر روزه و هر لحظه بدون در نظر گرفته شدن قانون؛ عدالت؛ اخلاق و جوانمردی به دلخواه ماموران کنترلم بی دلیل و صرفا" به دلیل آزادیخواهی و
آزاد اندیشی و دموکراسی خواهی بطور دائم با ارسال امواج اکثر اوقات حتی تا حد مرگ شکنجه شده و زجر داده می شوم. تا کنون ده ها بار تلاش نموده اند که از طریق این تکنولوژی مرا بکشند که فعلا" موفق نشده اند. این مطلب صرفا" جهت آگاهی عموم از این جنایت پنهان منتشر میگردد تا در صورت ترور و حذف بنده عاملان و آمر آن یعنی شخص خامنه ای افشا شده باشند. این تکنولوژی در دنیای امروز معادل تیرکمان و زوبین و منجنیق و دیگر وسایل جنگی دوران قدیم است و همانطور که آن وسایل نتوانستند مغول ها را در سرزمین ما دائمی نمایند؛ این مغولهای دگردیسی شدهء جدید هم نخواهند توانست با چنین تکنولوژی هایی به حکومت فاسد توام با ظلم و ستم و حبس و ترور و غارت و شکنجه و کشتار خود ادامه
دهند.
سر نیزه به دست صد هزاران بودست؛
دوران بودست و شهریاران بودست
سرنیزه اگر بقای کس می گردید ؛
این دور کنون دورِ هم آنان بودست
با نهایت احترام
مهندس شاهین میر محمد حسینی
دوم بهمن 1393 برابر با 22 ژانویه 2015
هلند