رفته بودیم خونه یکی از اقوام در شهر قم.از اوناول که ما رفتیم و مشغول صحبت بودیم میزبان هر کاری که می خواست انجام بده یا هر موضوعی که صحبت میشد دنبال یک مصداق از اون در صدر اسلام و زمان پیامبر و ائمه بود کهدر زمان معصومین درباره فلان موضوع فلان کار را می کردند ویا یک حدیث نقل می کردند و دلشون خوش بود که دارن دینداری می کنند.بعد از مدتی من در تلویزیون دیدم که یک آیه از سوره قرآن را خواند با ترجمه من تحریک شدم که کل آن سوره را با معنی بخونم و رفتم و تفسیر تعدادی از آیات آن را هم خواندم.به نظرم آمد که این مطالبی که در قرآن آمده راهنماییهایی بوده که بعضا خداوند در مورد امور روزمره آن زمان پیامبر به ایشان نازل می کرده و حتما این طور نیست که در قرن بیسیت و یکم هم ما حتما باید عینا همان دستورات یا راهنماییها را عمل کنیم. آن چیزی که من تصور می کنم این است راهنماییهای قرآن جنبه اخلاقی دارد بعضی از آن مربوط به مردم زمان پیامبر است و بعضی نیز مشترک بین همه اعصار است .و دلیلی ندارد که ما حتما همان چیزی در زمان پیامبر به ایشان ابلاغ میشده در این زمان هم بخواهیم به همان صورت عمل کنیم.این طوریدچار مشکل و تعارض می شویم با دین نمیتواینم زندگی روزمره خود را توجیه کنیم.ما باید یک مدل جدید از دینداری برای دنیای جدید بدست بیاوریم.