پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

به مناسبت درگذشت خانم مجری آ . ن

بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب

یک خانم مجری زیر فشار روانی حرف های مردم ،شبکه های مجازی ،مسئولین رادیو تلویزیون   و سایر رسانه ها  گاو پیشانی سفید می شود. مجبور به ترک کارش می شود و کنج عزلت برمی گزیند.این فشار روانی ناشی از فرهنگ دروغ و تعارضی است که نظام حکومتی با انواع سیاستهایش به جامعه القا می کند.خوب حالا ایشان یک زن بود و احساساتی تر از مردان بود و بنده خدا مرد. خیلی از آقایان هستند که با دروغ و تعارض زندگی می کنند  و توسط رسانه ها رسوا هم شده اند و برایشان اهمیت ندارد.

خیلی ها هم هستند که با فرهنگ دروغ و تعارض زندگی می کنند اما چون زیر ذره بین رسانه ها نیستند کسی انها را نمی شناسد یک کنج شمال شهر در آپارتمان لوکس و لاکچری زندگی می کنند و همه چیزشان هم براه است و برایشان اهمیت ندارد.

من در دل نوشته های قبلی بارها کلمه دروغ و تعارض را بکار برده ام  و عنوان کردم که از این  مسئله ضربه خورده ام و زیر فشار روانی شدید بوده ام تا جاییکه امکان سکته داشته ام.البته فرهنگ دروغ و تعارض نه به این معنی که من یا خانواده ام  از این رژیم پول های کلان کنده باشیم و خوشگذارانی کنیم بلکه بدان معنی که از خانواده انقلابی بوده ایم که همواره جلوی چشم مردم بوده ایم و نه پول داشتیم و نه قدرت اما همواره باید پاسخگوی گندکاریهای حکومت می بودیم و فحش های مردم به جای اینکه روانه افراد واقعی باشد که از امکانات حکومت بهره برداری و جیبشهاشان را پر می کنند باشد بر عکس نثار من و خانواده ام شده است.

وقتی زندگی یک آخوند زاده زیر ذره بین می رود سفر خارج و میز غذا و زندگی سکولار او که خانواده اش افراد حکومتی هستند نمایان می گردد  برای مردم خیلی تاسف بار است.چون به خلوت می رود آن کار دیگر می کند.حکومتی ها اصلا دوست ندارند از انها انتقاد شود. دوست دارند تا این برآیند فرهنگ دروغ و تعارض به لایه های پایینی جانعه به خصوص خانواده شهدا و ایثارگران نسبت داده شود.حکومتی ها سعی می کنند تا با یکسری رفتارها خود را افرادی مستقل نشان دهند. تکه کلامشان مختلط است.حجاب یعنی چی ؟این حرفها کدومه ؟ ما مهمانیهای مختلط داریم . دوره این خشک مذهب بازیها تمام شده است.یکی نیست بگه آخه مگه حرف مردم سر حجاب  و بی حجابی هست. بی شرف شما دارید با رانت حکومت اموال مملکت را بالا می کشید  و به جیب می زنید . این همه سفر خارج و هزار ریخت و پاش دیگه حق شما نیست. خمینی از روز اول چیزهای دیگه ای گفته بود. این جمهوری اسلامی اونی نیست که خمینی وعده داده بود.

اینکه کسی یا کسانی  وقتی در پستهای مدیریتی قرار می گیرند بخواهند با زبان دروغ و تعارض مدیریت کنند این برای مردم قابل پذیرش نیست.بعد هم همه چیز را بندازند گردن خانواده شهدا و ایثارگران. خوب خانم مجری کسی بود که در این گرداب افتاد و زندگیش زیر ذره بین رسانه ها رفت و برایش افسردگی ایجاد کرد. البته این که ایشان فوت کرد نشان از وجدان داشتن و احساس داشتن او بود  و مسائل را درک می کرد ولی خوب  چون او یک زن هست اختیارش دست خودش نیست و باید همگام با همسر و خانواده حرکت کند ولی خیلی از افراد حکومتی هستند که از صدقه سر این مردم به جایی رسیده اند و جیبشان را پر کرده اند و برایشان اهمیت ندارد. و این به مدل امنیتی بر می گردد که رژیم جمهوری اسلامی مملکت را با آن مدل اداره می کند.

مرام روحانیت زبان دروغ و تعارض است. آخوند پرست که باشی باید دروغ بگویی و با زبان تعارض رفتار کنی تا حکومت به شما اصلاحا دور بدهد و دستت را بگیرد و بالا بکشد.

چرا اکثر افرادی که هم با سواد هستند و هم دلسوز و مدیر در این رژیم جایگاهی ندارند . خوب دلیلش روشن است.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.