پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره
پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

رصد های اطلاعاتی و امنیتی نهادها ی ایران و امریکا و درست شدن دردسر برای افراد دور و بر من در ایران

چند وقتی هست یک موضوعی ذهنم را درگیر کرده است.زمانی کودک بودم و یکی از اقوام نزدیک برای ما از آمریکا عکس و نامه می فرستاد نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور نامه ها را باز می کنند و مطالعه می کنند که یک وقتی مورد مشکوک و امنیتی در نامه نباشد.و رفت و آمدها یا تلفن ها  که بین ما و اقوام در آمریکا اتفاق می افتاده را قطعا کنترل می کردند.حالا تا اینجای کار که موردی نیست و لی خوب قطعا نهادهای اطلاعاتی  و امنیتی آمریکا هم فامیل ما را کنترل می کنند یعنی آنها هم تلفن ها را شنود می کنند یا نامه ها را بررسی می کنند تا مورد خاصی نباشد.حتی قطعا آنها آمار من و خانواده من را نیز دارند و قطعا افرادی که من یا خانواده  با آنها ارتباط داشته ایم تحت رصد نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا بوده است.من وقتی برای یکی از اقوام پیغام می گذاشتم که چرا محل کارت نزدیک قبرستان است چند وقت بعد دیدم محل کارش به یک برج بلند مرتبه در نقطه ای دیگر از شهر منتقل شده و یا وقتی عکسی از همکارانش میدیم متوجه می شدم که بعضا افرادی که در عکس هستند بعضی شان ممکن است مامور سیا باشند یا حتی ژنرال های بازنشسته ارتش باشند. یعنی آنها هم دقیقا آمار من را داشته اند.برادر دوست این فامیل من به عنوان یک ارتشی جاسوس ایرانی در ایران دستگیر شد. یعنی اینکه همه دارند آمار همدیگر را در می آورند.اما چیزی که ذهن من را دستگیر کرده این است که من در دانشگاه با یک استاد چند درس و پایان نامه داشتم و بنده خدا این استاد در حادثه سقوط هواپیمای نظامی به شهادت رسید البته به همراه چند نفر دیگر.اگر فرض کنیم آمریکاییها تلفن خانه ما را نیر بتوانند کنترل کنند و از روی صدای استاد یا هویت شغلی او را شنسایی کرده باشند و برای سقوط هواپیما طراحی انجام داده باشند یعنی من ناخواسته در مرگ این انسان و انسانهای دیگر مقصر واقع شده ام.واقعا من دیگر الان دوست ندارم به افراد نظامی یا انتظامی نزدیک بشوم چون واقعا می ترسم که برایشان دردسر درست شود و سیستم هایشان به واسطه اینکه آمریکاییها تلفن همراه یا تلفن منزل یا چیزهای دیگر را کنترل می کنند به خطر بیفتد.واقعا دچار عذاب وجدان شدم.خداکند که تحلیل من اشتباه باشد.خدا روح شهدا را متعلی بفرماید و من را به بزرگی و عظمتش ببخشد.

فقط خدا

یکی از همکاران برای مشکلی که داشت تصمیم گرفت که حضوری پیش یکی از مدیران یک سازمان برود.رفت به آن سازمان و بهش گفتند مدارک و مستندات و درخواستت را بنویس و بیاور و بعد از بررسی اگر لازم باشد که خودت بیای به شما تلفنی اعلام میشه و به تو نوبت داده میشه تا مراجعه کنی و حضوری مدیر را ببینی.تازه آن هم یک مدیر میانی سازمان.

داشتم با خودم فکر می کردم که پروردگار عالم که خالق همه این جهان هستی هست از دورترین کهکشانها و ستارگان تا این همه مخلوقات کره زمین و انسان که اشرف مخلوقات هست ، بدون هیچ واسطه های و در کمترین زمان صدای ما بنده هایش را می شنود و خودش می گوید من از رگ گردن به شما نزدیک تر هستم یا می فرماید 

(( واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوت الداع اذا دعان فلیستجیبو لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون)) 

و هنگامیکه بندگان من از تو درباره من سوال کنند بگو من نزدیکم دعای دعاکننده را به هنگمیکه مرا می خواند پاسخ میگویم.پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند.

واقعا من هرچی به این موضوع فکر می کنم بیشتر حیرت زده می شوم.

در همین رابطه یکی از اقوام نزدیک من دچار مشکلی هست.یک سازنده در تعهد ساخت ملک ایشان بدعهدی کرده و پروژه حدود هفت سال طول کشیده و هنوز تمام نشده است.بنده خدا این فامیل من هم آدم خوبی هست.هم به فقرا و نیازمندان کمک می کنه و هم اهل نماز و روزه هست.آزارش هم به مورچه نرسیده.سرش به زندگی خودش گرمه با یک حقوق بخور و نمیر و اون هم با سه تا بچه.با تموم وجودم از خدا خواستم که کمکش کنه که برای حل مشکلش و نجات یافتن زن و بچش یک خیر برایش مقدر کنه.

چند روز بعد شنیدم گفت یک آشنایی پیدا شده و قراره مشکلش را حل کنه. واقعا از لطف و تقدیر خداوند تعجب و تشکر کردم.واقعا ما به جای اینکه چشممون به دست مردم باشه باید همه خواسته هامون را از خدا بخوهیم. و خدا  برایمان خیر مقدر خواهد کرد یا به بهترین صورت تدبیر میکنه و کمکمون می کنه.

خدایا فقط خودت.