به نام خدا
من وقتی نوجوان بودم فکر می کردم خیلی از گرفتاریها و مشکلاتی که مردم ایران به صورت روزمره با آن دست و پنجه نرم می کنند محصوصل بوروکراسی اداری و اثالهم است ولی وقتی بزرگتر شدم و در بطن مسائل اجتماعی و سیاسی کشور قرار گرفتم متوجه شدم ک ه اینها تصادفی نیست و متاسفانه دولتمردان این کشور مردم ایران را عامدانه درگیر مشکلات و مسائل می کنند تا آنها همواره مطیع و شکرگذار باشند.البته عده ای همان اوایل این مطلب را فهمیدند مثل دانش آموز تیزهوشی که وقتی معلم ریاضی درس می دهد همان ابتدا مطلب را می فهمد و تنها می فهمد بلکه نمونه های مختلفی از آن مسئله را نیز فورا حل می کند لکن عده ای دیگر از دانش اموزان باید سه چهار بار آن را بخوانند تا متوجه شوند و عده ای نیز ده پانزده بار و تعدادی نیز هر چه قدر که بخوانند باز هم نمی فهمند.بعد از مطالعه کتاب سه گونه اسلام آیت الله دکتر بهشتی صفحات 17 تا 29 فهمیدم که تئوریسین های این انقلاب از همان اول به دموکراسی به معنای واقعی کلمه اعتقاد نداشتند و آنها تنها برای آن افرادی ارزش قایل هستند که آنها و نظریاتشان را قبول دداشته باشند. بعد از چند سال از انقلاب 57 وقتی این تئوریسین ها دیدند که نمی توانند مملکت را با این نظریات اداره کنند سعی کردند تا با تکنیکهایی در احوزه های نظامی و انتظامی و اطلاعاتی و امنیتی مردم را در آن را ه و مسیری قرار دهند که خواست حکومت است.درست است که مردم ایران در انخابات های مختلف بالای 50 در صدر شرکت کرده اند ولی چون وزن رای آنها در تاثیر گذاری بر تصمیم گیری و تحولات سیاسی اقتصادی اجتماعی فرهنگی جامعه و کشور ایران کم است نمی توانند به هدف مطلوب دست یابند. بنابراین در ایران رای 10 درصدی و رای 80 درصدی هیچ تفاوتی نمی کند و در نهایت این حکومت است که تصمیم گیری می کند.
برای من باورکردنی نبود که من یک بچه مسجدی بودم و از دوران کودکی عضو فعال بسیج بودم نهادهای امنیتی دولت ایران از سن 15 سالگی به بعد برای من پرونده امنیتی تشکیل داده باشند ان هم بدلیل اینکه چند تا از بستگان نزدیک من در امریکا زندگی می کنند و من تحت کنترل و رصد بوده باشم. من تازه متوجه شدم که بعضی از مشکلاتی که من در دوران دبیرستان دانشگاه سربازی شغل و کار مسکن با آن روبرو بوده ام محصول همین برنامه ریزی و رصد دستگاه امنیتی دولت ایران بوده است.
معمولا مردم در صحبتهای سیاسی خود رژیم شاهنشاهی و رژیم ولایت فقیه را مقایسه می کنند .اینجانب مطلبی در این خصوص به ذهنم رسید که در اینجا می نگارم.
شما اگر از زندانیان سیاسی که هم اکنون در زندان های رژیم جمهوری اسلامی به سر می برند سوال کنید همان مطالبی را به شما خواهند گفت که زندانیان سیاسی رژیم شاهنشاهی می گفتند. یعنی صحبت از آزادیهای سیاسی و مدنی حکومت قانون البته قانون برخواسته از خواست و نظر مردم رعایت حقوق مدنی و حقوق شهروندی آزادی مطبوعات و امثالهم و الا هم این طرفیها از نظر اقتصادی دستشون به دهانشون می رسد و هم آنطرفیها.این همان چیزی است که باعث شده تا ما جهان سومی باشیم و برخی کشورها جهان اولی . فکر نکنید که اگر حکومت شاهنشاهی ادامه پیدا می کرد الان مثلا ما وضع متفاوتی داشتیم من مطمئن هستم که ما همین چیزی بودیم که الان هستیم.
یعنی تغییر زندگی هر کس به زرنگی خودش بستگی داشت.فرق جهان اول و جهان سوم در همین نکات ریز است یعنی رعایت قانون برای همه احترام به حقوق شهروندی احترام به حقوق مدنی آزادی مطبوعاتو اندیشه و امثالهم. چیزی که در جهان سوم همیشه در آن اما و اگر وجود دارد.من همواره در سفر عتبات عالیات از ائمه معصومین خواسته ام تا واقعیت دین و معرفت نسبت به دین را در من ایجاد کنند چون من به مسائل جامعه شناسی و علوم سیاسی و جامعه شناسی سیاسی ایران علاقه مند هستم لکن ان چیزی که من تاکنون از دقت پیرامون خودم فهمیده ام این است که ما در ایران دچار بنیاد گرایی دینی هستیم و همین نگاه غلط به دین سرمنشا همه مشکلات است. و سوء استفاده در پی دارد. ما در ایران دین را طوری تفسیر میکنیم که با منافعمان جور در بیاید. نظارت شورای نگهبان را استصوابی می دانیم چون اگر نظارت استطلاعی باشد افرادی به مجلس می آیند که از رهبر ایران انتقاد می کنند یا دست روی نکات کلیدی حکومت می گذارند. دست روی فسادهای اساسی کشور می گذارند. کسانی روی کار می آیند که طرفدار روشنفکری هستند. بدحجاب و بی حجاب و کراواتی هستند یعنی کسانی هستند که عمدتا به بنیاد گرایی دینی اعتقادی ندارند.اگر یک فرد روشنفکر در یک جایی مدیریت را در دست بگیرد لذت مدیریت او به وضوح بر همگان مشخص خواهد بود و سرمنشا خیرات خواهد بود و مشکلات کم کم برطرف خواهد شد و امور کم کم اصلاح می شود ولی قدرت گرفتن افراد گزینش شده فرمایش منجر به ادامه یافتن مدیریت دگماتیستی و ادامه فساد در هیات حاکمه خواهد بود و آنها خود را به کسی پاسخگو نمی بینند یا با پول و .... افراد را تهدید یا تطمیع می کنند.
جناب دکتر نجفی
سلام
دیروز بعد از ظهر با اعضای خانواده ام به یکی از بوستانهای سطح شهر رفتیم.با اندکی تامل و تفکر مطلبی به ذهنم رسید که به عنوان پیشنهاد برای بهبود وضعیت شهر خدمتتان ارائه می نمایم:
- هوای تابستان بسیار گرم است و مردم با اندکی فعالیت تشنه می شوند و عرق می کنند و به سرعت به دنبال یک جای خنک می گردند.
- هوای زمستان سرد است و مردم دنبال یک جای گرم هستند.
-تنها هوای اوایل بهار است که ابر در آسمان است درختان برگهای سبز در میآورند گلها غنچه داده و نسم خنک بهاری روح شما را نوازش می کند.
جناب دکتر متاسفانه به نظر می رشد فضای حاکم بر شهر تهران به گونه ایست که استرس ، خستگی روحی ، به آسانی در ظاهر و باطن مردم در کوچه خیابان پارک و اماکن عمومی که حتی مردم برای تفریح و استراحت می روند دیده می شود.من می خواهم شهرداری در دوره جدید حال و هوای فصل بهار را در جامعه ایجاد کند و نشاط و شادابی را برای مردم به ارمغان آورد .
درست است که بحثهای ساخت و ساز در شهرداری مهم است ولی شما تصور بفرمایید یک منزل هر چه قدر هم که شیک و باکلاس باشد اگر فضای خانواده به دلیل مسائل مختلف پر استرس و نفرت انگیز و ملال آور باشد اعضای آن خانواده از زندگی لذت نخواهند برد و دائما به دنبال فرار از منزل و پناه بردن به جای دیگری هستند.امیدوارم در دوره مدیریت جنابعالی برای افزایش روحیه نشاط و شادابی مردم و تغییر وضعیت شهر تهران به یک شهر دل انگیز تر و شادتر فکری بنمائید.
ببخشید من روانشناس نیستم و یک شهروند عادی هستم امیدوارم با بیان قاصر منظورم را درست به عرضتان رسانده باشم.تشکر
امروز شبکه مستند برنامه ای با عنوان چرا مرگ بر آمریکا را پخش می کرد و در قسمت ابتدای برنامه تعدادی از دلایل تاریخی برای سر دادن شعار مرگ بر آمریکا را نشان می داد.
شاید در گذشته خود من هم این کار را می کردم لکن انسان نباید برای دفاع از یک امر باطل تعصب داشته باشد. من هم با گذشت زمان و افزایش تجربه فهمیدم که این شعار را آن افراد اولیه از روی اشتباه بر سر زبانهای مردم آن هم تعدادی از مردم انداختن. به نظر من اگر ما بخواهیم به سیاستهای کشوری مثل آمریکا یا اسرائیل اعتراض کنیم بهتر است روی یک کاغذ یا مقوا یا پارچه بزرگ مثلا بنویسم ما به فلان سیاست دولت آمریکا اعتراض داریم یا به فلان سیاست اسرائیل اعتراض داریم و با چوب بلند آن را در تجمعات بالا بگبریم. آتش زدن پرچم کشورهای دیگر یا کشیدن عکس پرچم دیگر کشورها روی زمین و رد شدن از روی آن نوعی حرکت بی ادبانه است و مردم آنجا هم متوجه نمی شوند که مردم تظاهرات کننده به چه چیزی اعتراض دارند. آنها خیال می کنند که شما دارید به کل مردم آمریکا فحش می دهید و خواهان نابودی انها هستید.
بنابراین من در راهپیماییها از این به بعد هیچگاه شعار مرگ سر نمی دهم و روی پلاکارد اعتراض خود را یادداشت می کنم و با دستانم آن را بلند میکنم .این به رفتار یک انسان با فهم و شعور نزدیک تر است.
من برای پیگیری پرونده ام به دادگاه رفتم قاضی مربوطه دائما در صحبتهایش من را سرزنش می کرد که شما باید دقت کنی تا سرت کلاه نگذارند و می گفت که سازمانهای دولتی و بانک ها سوراخ های زیادی برای فرار از قانون دارند که افراد ناهنجار از آن استفاده می کنند .
من چون یک آدم روشنفکر هستم و قتی مسائل و اذیتهایی که مردم در این سیستم قضایی می شوند را می بینم واقعا با خودم می گویم اگر مثلا من یک قاضی بودم اصلا خجالت می کشیدم که با این وضعیت بخواهم در صندلی قضاوت تازه از مردم طلب کار باشم و آنها را مواخذه کنم.
ولی خوب تو مملکت ما رسم شده که همه دست پیش می گیرند که پس نیفتند.
من به مسئولین قوه قضاییه توصیه می کنم :چون آنها دائما با پرونده های مختلف که مرتبط با دستگاهها و سازمانهای گوناگون سرو کار دارد مواجه هستند وقتی نقاط کور قوانین و مقررات دولتی که موجب سواستفاده افراد شرور یا ناهنجار یا کلاهبردار می شود را می بینند باید به سلسله مراتب خود اطلاع رسانی کنند تا آنها نیز آن را به دستگاه دولتی مربوطه گوشزد کنند و قوقانین یا ایین نامه ها یا هرآنچه که موجب سواستفاده می شود را بگبرند و اصلاح کنند.
اینکه ما گره ها را ببینیم و به شکات بگوییم که دردی از مردم دوا نمی شود خوب باز فرد شیاد دیگری از آن سو استفاده می کند. باید با اطلاع رسانی به قوه مجریه یا شهرداریها و امثالهم با اصلاح قوانین و آیین نامه ها و بهبود فرایندها یا اطلاع رسانی جلوی تکرار جرم گرفته شود.
اگر قرار است که در نهایت خود مردم مورد مواخذه قرار گیرند پس این همه اننتخابات برای چیست ؟ عربستان دولت و قوه مجریه داره ما هم داریم اروپا و امریکا قوه مجریه و قضاییه داره و ما هم داریم ؟