به نام خدا
در دوره جدید به نظر می رسد عبارت جامعه جهانی مفاهیم و مطالبی خاص را در ذهن می اندازد. وقتی جهان در را قالب جامعه تعریف می کنیم آنها را در برابر یکدیگر دارای حقوق می دانیم و همچنین آنها را در برابر یکدیگر صاحب تکلیف می دانیم.ایا در این زمانه نفت فقط متعلق به کشورهایی است که سرزمین آنها روی نفت قرار دارد و می توانند روی آن چاه بزنند. آیا گاز منابع طبیعی و سایر منابع فقط متعلق به کشورهایی است که منابع در او قرار دارند.مثلا آیا مردم چین که در نقطه ای دیگر زندگی می کنند هیچ حقی نسبت به نفت خاورمیانه یا آمریکا ندارند؟ خیلی جالب بود اگر دولتمردان سیاستمداران و سرویس های اطلاعاتی کشورهای دنیا شرایط را به گونه ای می نمودند که جامعه جهانی در جهت رفاه و معیشت هم افزایی داشته باشند یعنی هر کدام بتوانند زمینه بهبود زندگی را هم برای خود و هم برای مردم سایر کشورهای دنیا فراهم کنند اوضاع بهتر از این میشد.ایران الان پول تو جیب ترکیه عربستان عراق و خیلی از کشورها می کنه. البته اونها هم این پول را باید خرج مردمشان کنند.ولی آیا عربستان به این موضوع فکر می کنه که چطور پول تو جیب ایران کنه. آیا ترکیه فکر می کنه که چطور پول تو جیب ایران کنه یا حتی روسیه.و بقیه کشورها.
سگی بگذار ما هم مردمانیم.
یک شعبده باز وقتی در حال صحبت کردن هست یا وقتی با دستاش داره سمتی رو نشون میده در واقع می خواد فکر و تمرکز بیننده رو گمراه کنه تا از این طریق بتواند اون کار اصلی که می خواد انجام بده . ظاهرا زندگی کردن در ایران مثل نگاه کردن به همون شعبده باز هست یعنی همیشه باید مراقب باشی کلاه سرت نره.
به نام خدا
وقتی یک حکومت با تکنیک های مختلف مدیریتی بخواهد مردم را در راه و مسیری قرار بدهد که خواست خودش است خود این مسئله می شود نفی آزادی.حالا درست است گاها در بعضی مسائل ضرورت ایجاب می کند که حکومت از تکنیکهای مدیریتی برای حل مسئله ای استفاده کند اما اگر این به صورت فراگیر درآید و به ابزاری برای حفظ قدرت تبدیل شود کم کم جامعه دچار سکون و رخوت می شود چون این تصور در اقشار مختلف پدید می آید که مملکت پویا است ولی بعدا متوجه مشوی که شما آنچه عمل کرده ای یا آنچه رای داده اییا آنچه بیان کرده ای یا نوشته ای همه دقیقا آنچیزی بوده است که خواست حکومت بوده است.آزادی یعنی حق حاکمیت بر سرنوشت خویشتن و این یک شوخی نیست.یعنی هر انسانی خودش حق دارد سرنوشتش را رقم بزند. خودش حق دارد برای خودش و کشورش تصمیم بگیرد.انسان با دنیای پیرامون خود تبادل اطلاعات و تعاطی افکار می کند ممکن است یک فرد دچار اشتباه بشود اما عقل جمعی خیلی کم اشتباه می کند.
مدتهاست در جامعه درباره مفاهیمی مانند سبک زندگی دینی، جامعه اسلامی ، دانشگاه اسلامی و مفاهیمی نظیر آن در محافل و مجالس مختلف از سوی مسئولین صاحب نظران و اندیشمندان صحبت می شود.لکن وقتی من از روی تجربه به این مسائل نگاه می کنم ملاحظه می کنم که آنقدر تناقض و تعارض بین گفتار و عمل وجود دارد که به نظر می رسد گذشت زمان خود عدم کارکرد این نظریه ها را ثابت کرده است.ما با این مفاهیم نمی توانیم رفتارهای روزمره زندگی اجتماعی خود را توجیه کنیم. تجربه به من می گوید کهما اگر بخواهیم زندگی روزمره خود را با زبان انسان توجیه کنیم باید بگوییم ما می خواهیم جامعه قانونی مبتنی بر اخلاق داشته باشیم.حالا این قانون از کجا می آید. این قانون را یک حکومت که برخواسته از رای و نظر مردم است می نویسد و تنظیم میکند.به نظر می رسد ما زندگی در نظام جمهوری اسلامی را فعلا این طور توجیه می کنیم که یک جمهوریت داریم و یک اسلامیت که هر کدام یک وزنی دارد. یعنی هرکدام از این ها یک شاخص هایی دارد که براساس زمانهای مختلف و خواست و رای آحاد مردم یک وزنی پیدا می کند.اگر خواسته های مردم خارج از چارچوب اسلام باشد شورای نگهبان آن را تایید نمی کند ولی چون مورد درخواست توده های مردم است دولت منتخب آن را اجرا می کند یعنی وزن اسلامیت تاثیرش کم می شود. آن خواسته هایی هم که مطابق اسلام باشد خوب قوانینش هم توسط شورای نگهبان تایید می شود و توسط مجریان اجرا می شود. به نظر می رسد که ما فقط اینگونه می توانیم تئوری جمهوری اسلامی را توجیه کنیم وگرنه دچار تعارض می شویم.
سلام
در این وبلاگ نظرات و تحلیل های شخصی ام را درباره مسائل روزمره می نویسم.این نوشته ها ممکن است صحیح یا غلط باشد.به هرحال به قول ضرب المثل خواننده خودش باید عاقل باشد.