دو تا فرمانده داشتیم یکیشون آدم ماخوذ به حیایی بود و دوست داشتنی بود اگر چه بعضی وقتها هم بد تنبیه میکرد البته برای اینکه براش حرف درست نکنن که سختگیر نیست.یک فرمانده دیگر داشتیم که اون از اون آدم عقده ای ها بود. فقط دنبال بهانه میگشت که گیر بده و اذیت کنه و ما براش موش آزمایشگاهی بودیم.یادمه بین دوره یک تعطیلات چهار پنج روزه دادند و ما رفتیم شمال و بندر انزلی و خیلی خوش گذشت وقتی برگشتیم این فرمانده عقده ایه انقدر مار را بشین پاشو برد و با پتو روی کمر دواند که من کمرم زخم شد البته قبلش هم آفتاب سوخته شده بودم.واقعا دلم به حال خودم میسوخت چقدر من بدبخت بودم تو این وضعیت.اون اوایل شاید فرماندهان فکر می کردند که من که با این چثه کوچکم وارد نظام شدم حتما یک آشنایی داشته ام و سعی می کردن هوای من را داشته باشن و حتی به من گفتند که در اتاق فرمانده یک سمتی بگیرم و مثلا برای چیدن پستها و نیروها و یک همچین کارهایی ولی من واقعا میترسیدم که با این بچه دهاتیها سر این چیزها درگیر بشوم. چون زمان خدمت سربازی هم دیده بودم که کسانی که تو این کار قرار میگرفتند بقیه بچه های آسایشگاه باهاشون دشمن میشدند چون هرجور که اسم بدهی بالاخره یک تعدادی ناراضی می شوند. و برای من راحت تر این بود که یک نیروی معمولی باشم و من از زیرش بی سر و صدا در رفتم. و این فرمانده هم موقع بشین پاشو با کون زد تو دهان من تا به اصطلاح من را زجر داده باشه واقعا من نمیدانستم تو این وضعیت چکار کنم.
من تقریبا هر دو سه هفته یکبار پنج شنبه ها که موقع مرخصی نیروها بود ممنوع الخروج می شدم چون مثلا انکادر تشک و تختم مناسب نبود یا واکس پوتینم مناسب نبود و امثالهم.
یکی از خاطرات بسیار دلهره اور برای من گمشدن اسلحه من بود.هنگام تمرین نظام جمع من برای کاری به آسایشگاه رفتم و کارم طول کشید و بعد از مدتی بقیه گروهان هم به آسایشگاه برگشتن.من کلا فراموش کردم که اسلحه داشتم و بعد از چند ساعت یادم افتاد و دوان دوان دویدم در میدان صبحگاه تا آن را پیدا کنم و لی هرچه گشتم نبود. با استرس به اسایشگاه برگشتم و فرمانده به من گفت که اگر تا صبح اسلحه پیدا نشه من گزارش به حفاظت و جاهای مربوطه رد می کنم. من تا صبح خوابم نبرد و صبح بعد از نماز صبح گفتم یک بار دیگر بروم و میدان صبحگاه را بگردم و تو گرگ و میش صبح دیدم که اسلحه لابلای خس و خاشاک فضای بین بولواری که ما تمرین نظام جمع میکردیم به صورت پنهانی افتاده و من تصادفا چشمم آن را دید و با خوشحالی برداشتم و برگشتم آسایشگاه و به فرمانده هم گفتم و همه به من می گفتند که از کون شانس آوردی.
و احتمالا این هم کار آن فرمانده بد قلق و بد پیله بود برای اذیت کردن من.
در کنار من یک جوانی بود دارای فوق لیسانس فیزیک دانشگاه تهران. به من گفت برای این جذب شده تا از طریق سهمیه نظام و با پارتی یکی از بستگانش که پست مهمی دارد بتواند در دوره دکتری قبول شود و بعد از نظام بیرون برود.البته نمیدانم جدی میگفت یا شوخی میکرد.
بعد ها متوجه شدم که فلسفه آن جوان در کنار من چه بود.خوب آن جوان از نظر جثه هم اندازه من بود ولی از نظر مدرک تحصیلی بالاتر بود و از نظر فنی هم کاربلدتر بود.و این به خاطر این بود که من در میان این همه بچه شهرستانی و عمدتا آذری زبان احساس برتر بودن نداشته باشم و بدانم که کسانی هم در این قوم هستند که از من توانمندتر هستند.
البته آدم ها معمولابواسطه بدیهایی که در حقشا می شود معمولا از کسی متنفر می شوند و بقیه چیزها از سر کینه و دشمنی نیست.
ترک ها آن اوایل که در آسایشگاه دور هم بودیم خیلی همدیگر را تحویل می گرفتند و با اصطلاح یاشاسین آذربایجان همدیگر را اخطاب می کردند ولی بعد از یک هفته از بس پیش فرمانده زیراب می زدند و چغلی یکدییگر را می کردند همه به یکدیگر فحش خواهر و مادر میدادند و با اصطلاحات ترکی به هم بدو بیراه می گفتند.مثلا یک زباله ای وسط آسایشگاه افتاده بود و فرمانده میامد تو و میگفت کی این زباله را انداخته وسط آسایشگاه و اگر کسی چیزی نمیگفت خوب او هم نمیفهمید ولی این ترکها نمیتوانستند جلوی زبانشان را بگیرند و یواشکی میرفتند پیش فرمانده و طرف را لو میدادند و فرمانده هم آن فرد را ممنوع الخروج می کرد. از این نمونه ها زیاد هست.
یک ارشد گروهان بود بچه اطراف شیراز بود که بعد از مدتی اختلاسگر از آب درآمد چون پول جمع کرده بود از اعضا برای انجا م یک کاری و بعد زده بود زیرش که من پول نگرفتم یا همچین چیزی. خوب این بچه ها عمدتا شهرستانی و ا زخانوادهه ای فقیر بودن و نیازمند بودن و متاسفانه یک همچین چیزهایی ازشون سر میزد.
یک بار که من برای غذا مسئول بودم دوستم به من گفت به جای 30 تا تن ماهی 60 تا تن ماهی سفارش بده گفتم ما که نزدیک سی نفر هستیم گفت حالا بعدش متوجه میشی. بعدا متوجه شدم که به محض اینکه قابلمه تن ماهی ها را گرفتیم و بعد از نماز غذا بدهیم دیدم که تعدادی از تن ماهی ها سرقت شده و هنگام ناهار هم بعضی ها با یک تن ماهی سیر نمی شوند و باز هم بهشون یک تن ماهی دیگر میدادیم تا سیر شوند چون درشت هیکل بودند و به جاییشون نمیرسید.
خوب دوره آموزشی با همه سختیها رو به پایان رفت و ما را در اختیار واحد مربوطه قرار دادند.و من با همه سختیهایی که تحمل نمودم با این امید که حقوق بگیر شده ام و دستم توی جیب خودم میرود با امید به محل کار میرفتم.
من بالاخره بعد از چهل پنجاه بار مراجعه به مرکز گزینش بالاخره با سفارش یک اشنا توانستم مراحل استخدامی را طی و به صورت قراردادی جذب نظام شوم.آن اوایل من فکر می کردم که با داشتن آن همه سابقه و فعالیت در بسیج و مسجد و فعالیتهای قرآنی و کسب مدال و مدرک کارشناسی و ... به راحتی جذب و استخدام می شوم و لی بعدها متوجه شدم که کسی برای این چیزها تره هم خرد نمی کند و اولویت استخدام با کسانی است که سفارش می شوند یا به اصطلاح پارتی دارند هرچند اصلا عضو بسیج نباشند یا فعالیتهای مذهبی نداشته باشند یا اصلا مذهبی نباشند و دیگر اینکه شهرستانها و قومیتها در استخدام در اولویت هستند.
بابا هم به جای اینکه به من بگوید که بچه جون تو نونت نبود آبت نبود تو نظام رفتنت چی بود من را هی شیر می کرد و از نظام تعریف می کرد که به این راحتی لباس نظام به کسی نمی دهند و یک کلمه به من نمی گفت باباجون این جور جاها به درد تو نمیخوره این جور جاها برای آدم های دهاتی و بی کس و کار هست نه برای تو که از خانواده فرهنگی هستی و من شماها را همواره به رعایت تعهدات اخلاقی و انسانی دعوت کردم ویاد دادم.تازه من با 163 سانت قد و جثه کوچک در لباس نظام چقدر خوار و کوچک و حقیر می شدم و بابا یا متوجه نبود یا طبق معمول به خاطر لئی مبودن مرامش می خواست خوار شدن فرزندانش را با چشم خودش ببیند هرچند که بعدها که این اتفاق افتاد و همه اطرافیان از فامیل و همسایه و رفیق و بچه محل وقتی فهمیدن من نظامی شدم واقعا به من می خندیدند و من را مسخره می کردند و یادمه بابا بعد از نماز صبح اشک می ریخت و گریه می کرد و می گفت بچه ام را مسخره می کنند وغصه می خورد.
اگر بابا آن زمان که من فارغ التحصیل شدم اینقدر کرکر نمی کرد که شما بچه ها می خواهید نان مفت بخورید و غر نمیزد که بلند شید دنبال کار بگردید و کون گشاد نباشید و از این حرفها و کمی فرصت میداد و کمی راهنمایی می کرد شاید با بررسی و تحقیق شغل مناسبتری گیر می آوردم و لی انصاف چه کسی حاضر می شد به من با یک چثه کوچک و کم توان و اعصاب ضعیف با یک مدرک مصوب بی ارزش دانشگاهی بدون بلد بودن هیچ فنی و یا دارا بودن سرمایه ای کار بدهد و من در آن زمان بسیار استرس داشتم و همه سعیم را کردم تا کار مناسب پیدا کنم . در خیلی از آزمون های استخدامی شرکت کردم ولی هیچ کدام جواب ندادند مثل آزمون استخدامی مجلس آزمون شرکت ایران ارقام در دانشگاه تهران شرکت در مصاحبه استخدامی شرکتی که در زمینه نصب دوربین های مداربسته کار می کرد حتی به توصیه یک از هم دانشگاهیها که خودش در شرکت مخابرات بود من برای گذراندن تعمیر و نگهداری سیستم های مخابراتی به یکی از مراکز مخابراتی معرفی شدم . سه چهار جلسه دویا سه ساعته بود و کلی مطلب آموزش می دادند و من با توجه به تجربه ای بدی که از دوران دانشجویی داشتم با خودکار و کاغذ کلاسوری برده بودم و مثل برق یادداشت میکردم تا کلمه ای را جا نندازم و بتوانم در آزمون آخر دوره قبول بشوم و اتفاقا در آزمون آخر دوره هم جزو قبولیها بودم لکن من در آن زمان استخدام قراردادی نظام شده بودم و با خودم گفتم که دیگر خارج شدن به صلا ح نیست.
رفتن به پادگان آموزشی و گذراندن دوره های رزم مقدماتی ابتدای کار بود. من به خاطر اینکه همزمان بلافاصله بعد از اتمام خدمت سربازی این دوره را شروع می کردم از لحاظ آمادگی جسمانی بد نبودم چرا که تمرین ها و ورزش های هر روزه این دوره ها برای کسی که دارای آمادگی جسمی نباشد سخت است تازه من دارای جثه کوچکی بودم و باید بیشتر فعالیت می کردم تا ا زبقیه کم نیاورم. روز اول وقتی باه اسایشگاه که در طبقه سوم بود نگاه کردم گرخیدم با خودم گفتم حالا باید تا یکسال روزی ده بیست بار از این پله ها بالا و پایین بروم و قلبم تاپ تاپ می زد. تازه میدان صبحگاه هم به چه بزرگی بود و باید روزی ده دور دور میدا نمیدویدیم که خیلی سخت بودتازه اگر فرمانده میدان کیرش راست می کرد باید بیشتر می دویدیم گاهی اصلا از میدان خارج و در خیابان های دور مرکز آموزشی می دویدیم و حسابی عرق میریختیم.تازه بعد از دویدن ورزش و نرمش و بعد گاهی با اسلحه می دویدیم .حالا بماند که صبح از ساعت سه و نیم بیدا باش بود و نماز صبح و مرتب کردن تخت و پتو و پوشیدن لباسآمادگی برای رفتن به آشپزخانه و سالن برای خوردن صبحانه .خوب ما در بدو اموزش با همه رسته ها یک جا بودیم و مشکل کار هم همین بود که من با یک جثه کوچک باید با یکسری افراد کنده بک یا افرادی که از نظر جسمی از من خیلی قویتر بودن فعالیت می کردم و این کار برا برای من سخت می کرد.نظافت صبحگاهی خیابانهای پادگان نظافت سالن غذا خوری پست و نگهبانی شرکت درمراسم نماز جماعت و دعا و و سخنرانی و مداحی شاید راحت ترین کارها برای من بود اما سرو کله زدم با یک مشت بچه دهاتی تا آنجایی راحت بود که کاری به کارشان نداشته باشی یا به آنها حرفی نزنی که به غیرتشان بر بخورد یا مسخره کنی چون زود باهات دشمن می شوند. خوب من آدم آرومی بودم و کاری به کار کسی نداشتم البته نمی توانستم هم کار داشته باشم چون نه خایه داشتم و نه جثه بزرگی که از پس آنها بر بیایم سعی می کردم سرم به کار خودم باشه و چند تا کتاب با خودم برده بودم که مطالعه می کردم و اتفاقا خیلی ها به من می گفتند که ما وقتی تو را می بینیم حس آرامش پیدا می کنیم چون بقیه در سختیهای دوره زود از کوره در می رفتند با یکدیگر سر کوچکترین چیزی درگیر می شدند و خلاصه بهانه برای جنگ اعصاب زیاد بود. اوایل تحمل این وضعیت با غروب آفتاب سخت بود و خیلی دلگیر و استرس زا بود چون انسان به آینده پیش رو فکر می کنه و نمیدونه که چه اتفاقی قراره براش بیفته.
از اویل نوجوانی تا عنفوان جوانی در نهادهای انقلابی فعال بودم. شرکت در نمازجماعت نماز جمعه راهپیماییهای 22 بهمن ، روز قدس و ..شرکت در هیات های مذهبی ، گردان عاشورا ، مانورهای رزمی یا فرهنگی ، تجمعات و آماده باش ها و ...
تا اینکه دوره دبیرستان تمام شد و به دانشگاه رفتم. پس از آن خدمت سربازی و اشتغال قراردادی در نیروی انتظامی و بعد از آن اشتغال در شرکتهای پیمانکاری شهرداری و .. .
در این مدت با مشاهده رفتار اساتید و کارکنان دانشگاه و همچنین فرماندهان نظامی و انتظامی و همچنین رفتار مدیران شرکتها ی پیمانکاری و خود شهرداری به این نتیجه رسیدم که متاسفانه کارگزاران رژیم مملکت را با زبان دروغ و تعارض مدیریت می کنند.یعنی آنچه که در زبان می گویند با آنچه که در عمل مشاهده می شود متفاوت است.
و این رفتار به این نکته برمی گردد که مرام روحانیت زبان دروغ و تعارض است.اگر آن چیزی که جماعت آخوند سیاسی می گفتند در عمل انجام می دادند وضع کشور بهتر از این حرفها بود.دنباله روی اخوند جماعت که باشی در آخر کار خوارو حقیر و بی آبرویت می کنند.به همین دلیل است که مدیران و کارکنان شرکتها و سازمانها تا وقتی سر کار هستند سعی می کنند تا جیبشان را پر کنند.چون می دانند که در دستگاه رژیم آخوندی اگر بخواهی با ایثار و فداکاری کار کنی آخر سر بهترین جایی که برایت در نظر می گیرند سینه قبرستان است یا اینکه خوار و حقیر و بی آبرویت می کنند و هیچ منافع مادی هم برایت نخواهد داشت.
اگر شما پای صحبت مدیران دولتی بنشینید برایتان دو ساعت درباره دموکراسی و آزادی و کرامت انسانی و حقوق بشر و حقوق شهروندی صحبت می کنند. اما همان مدیران وقتی می خواهند مثلا پیمانکاری برای سازمان زیردستشان بگیرند حواسشان هست که کار را به کسی بدهند که سکه طلای هدیه آخر ماه را به موقع به آنها بدهد یا بچه های فامیل و همشهریشان را بری جذب و استخدام معرفی و در اولویت قرار دهد یا اگر خواستند هنگام صدور فاکتورهای تجاری دو تومن را پنج تومن بنویسند با مدیران زیر دست و پیمانکار هماهنگ باشند یا خودشان شرکت تشکیل بدهند و با سازمان تحت مدیریتشان قرارداد ببندند و از منافعش بهره ببرند.البته در فرهنگ مردم ایران این نوع مدیران آدم های مردمی محسوب می شوند. چون بعد از کناره گیری از پست مدیریتی یا بازنشسته شدن طرف اول چشمش تو چشم دوست و رفیق و همسایه و فامیل و همشهریانش می افتد و باقی مردم که اصلا او را نمی شناسند .آخوند پرست که باشی مرامت باید به قول لاتها لئیم باشه. پست باید باشی.باید دروغ بگویی دزدی کنه چوب لای چرخ مردم بگذاری با کلمات و جملتی مثل نمیشه تعلق نمیگیره باید سنگ جلوی پای مردم بیندازی تا حکومت به تو دور بدهد یا پروبال بدهد.
خلاصه نوشته قبلی از مهمترین نکات راجع به بیماری اسکیزوفرنی از نگاه من به شرح ذیل است :
این نکاتی که در بالا نوشته شد و یادآوری گردید نکاتی هستند که اینجانب در دوره ای که دچار مشکل روانی شده بودم مشاهده می کنم.همچنین تقریبا قریب 30 سال قبل برای مادرم نیز همین مشکل روانی بوجود آمد و من در ان موقع که گرفتار اینحالت توهم شده بودم و آنقدر برایم واضح بود که اصلا فکر نمی کردم که این یک بیماری روانی باشد و فکر می کردم من را از جایی چیزخور کرده اند.حتی با اینکه با برادرم به متخصص اعصاب و روان مراجعه کردیم و بین مریض رفتیم داخل و در حد دو سه دقیقه داخل بودیم و من حالتهای روانیم را برای دکتر توضیح دادم ایشان راجع به بیماری برای من صحبتی نکرد و فقط دارو نوشت و من نفهمیدم که این بیماری به نام اسکیزوفرنی است و من داروها را نخوردم چون فکر می کردم که چون من یک آدم تحصیلکرده دانشگاهی هستم اینها بیماری نیست و یک واقعیت است و چون قبلا در نظام خدمت می کردم و مقاله های سیاسی در دانشگاه نوشته بودم فکر می کردم که حکومت من را چیزخور کرده است. در صورتیکه این یک بیماری روانی بود و من باید داروهایم را با تشخیص پزشک مصرف می کردم که نکردم.
سلام
در این نوشته می خواهم بیماری اسکیزوفرنی را به شما معرفی کنم و بعد برایتان توضیح بدهم که اسکیزوفرنی در سیستم روانی اینجانب چگونه بروز کرد و چه چیزهایی برای من بر اثر این بیماری اتفاق افتاد.مطالب این نوشته همگی از سایت ویکی پدیا کپی شده است. اول درباره این بیماری اندکی اطلاعات بدست آوریم تا بعدا سرگذشت خودم در ارتباط با این بیماری را برایتان توضیح بدهم.
اسکیزوفرنی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
روانگسیختگی،[۱۳] اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی (به انگلیسی: Schizophrenia) یک اختلال روانی است که با دوره های مداوم یا عودکننده روانپریشیانه مشخص می شود.[۵] علائم اصلی شامل توهم (غالبا توهم شنیداری)، هذیان و اختلال تفکر است.[۷] علائم دیگر عبارتند از کناره گیری اجتماعی، کاهش ابراز عواطف و بیتفاوتی.[۵][۱۴] علائم معمولاً به تدریج بروز پیدا می کنند، در اوایل بزرگسالی شروع می شوند و در بسیاری از موارد هرگز به طور کامل برطرف نمی شوند.[۳][۷] برای تشخیص، هیچ آزمون عینی مشخصی وجود ندارد؛ تشخیصی که برای توصیف رفتار مشاهده شده بیمار استفاده می شود، ممکن است از دلایل مختلفی ناشی شود. علاوه بر رفتار مشاهده شده از بیمار، پزشکان برای تشخیص، سابقه ای که شامل تجارب گزارش شده فرد و گزارش افراد آشنا با فرد است را تهیه میکنند.[۷] برای تشخیص بیماری اسکیزوفرنی، پزشکان باید تأیید کنند که علائم و اختلالات عملکردی در فرد به مدت شش ماه (بر اساس DSM-5) یا یک ماه (بر اساس ICD-11) وجود داشته است.[۷][۱۱] بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی دارای سایر اختلالات روانی نیز هستند، به ویژه اختلالات سوءمصرف مواد، اختلالات افسردگی، اختلالات اضطرابی و اختلال وسواس فکری-عملی.[۷][۱۵][۱۶][۱۷]
حدود ۰٫۳ تا ۰٫۷ از مردم در طول زندگی خود به عنوان بیمار اسکیزوفرنی تشخیص داده میشوند.[۱۸] تخمینها در سال ۲۰۱۷ حکایت از ابتلای ۱٫۱ میلیون مورد جدید داشته است و در سال ۲۰۱۹ مجموعاً ۲۰ میلیون مورد از این بیماری در جهان وجود داشته است.[۲][۱۹] مردان بیشتر از زنان مبتلا میشوند و سن شروع بیماری در مردان بهطور متوسط پایینتر از زنان است؛[۲] اگرچه برخی از تحقیقات گسترده تفاوت جنسیتیای در شیوع این اختلال پیدا نکرده اند.[۲۰][۲۱] علل احتمالی ابتلا به اسکیزوفرنی شامل عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی است.[۵] عوامل ژنتیکی شامل انواع واریانسهای ژنتیکی متداول و نادر است.[۲۲] عوامل محیطی احتمالی شامل بزرگشدن در شهر، مصرف ماریجوآنا در دوران بلوغ، عفونتها، سن مادر یا پدر فرد و تغذیه نامناسب مادر در دوران بارداری است.[۵][۲۳] تقریباً نیمی از مبتلایان به اسکیزوفرنی در درازمدت بدون عود مجدد بهبود چشمگیری خواهند داشت و بخش کوچکی از این افراد به طور کامل بهبود می یابند.[۷][۲۴] اما۵۰٪ باقی مانده دچار نقص مادام العمر خواهند بود.[۲۵] در برخی موارد ممکن است فرد به طور مکرر در بیمارستان بستری شود.[۲۴] مشکلات اجتماعی مانند بیکاری طولانی مدت، فقر، بی خانمانی و سوء استفاده از بیمار و بزهدیدگی شایع است.[۲۶][۲۷] متوسط امید به زندگی افراد مبتلا به این اختلال ۲۰ سال کمتر از جمعیت عمومی است.[۱۰] این مسئله، پیامد افزایش مشکلات سلامت جسمی و میزان خودکشی بالاتر (حدود ۵٪) در بیماران اسکیزوفرنی است. تخمین زده میشود در سال ۲۰۱۵، ۱۷۰۰۰ نفر در سراسر جهان در اثر عواملی که مربوط به اسکیزوفرنی یا ناشی از آن است، جان خود را از دست دادهاند.[۲۸][۲۹][۱۲] هسته اصلی درمان، مصرف داروهای ضدروانپریشی است که رواندرمانی، آموزش شغلی و توان بخشی اجتماعی در کنار آن صورت میگیرد.[۵] تا یک سوم از بیماران ممکن است به داروهای ضد روانپریشی بدوی پاسخ ندهند، در این صورت ممکن است از داروی ضد روانپریشی کلوزاپین استفاده شود.[۳۰] در شرایطی که پزشکان تشخیص دهند که خطر صدمه زدن به خود یا دیگران وجود دارد، ممکن است بستری اجباری کوتاه مدت در بیمارستان تجویز شود.[۳۱] بستری طولانی مدت تنها در تعداد کمی از موارد شدید ابتلا به اسکیزوفرنی استفاده می شود.[۳۲] در برخی از کشورهایی که خدمات حمایتی محدود است و یا در دسترس نیست، اقامت طولانی مدت بیشتری در بیمارستان مشاهده می شود.[۳۳]
محتویات
o ۱.۴شروع
o ۲.۱ژنتیک
o ۲.۲محیطی
o ۴.۱روانی
· ۵تشخیص
o ۵.۳تفاوت
· ۶پیشگیری
· ۷مدیریت
o ۷.۲دارو
· ۱۰پیشینه
· ۱۱منابع
علائم و نشانهها
اسکیزوفرنی یک اختلال روانی است که با تغییراتی قابل توجه در ادراک، افکار، رفتار و خلق و خو مشخص میشود.[۳۴]علائم اسکیزوفرنی به سه دسته علائم مثبت، منفی و شناختی تقسیم میشوند.[۳][۳۵][۳۶]علائم مثبت اسکیزوفرنی علائمی هستند که در سایر بیماریهای روانپریشی نیز یکسان است و گاهی اوقات به عنوان علائم روانپریشی شناخته میشوند. این علائم ممکن است در هر یک از اختلالات روانپریشانه مختلف وجود داشته باشند، و از آنجا که اغلب گذرا هستند، تشخیص زود هنگام اسکیزوفرنی را مشکل میسازند. بروز علائم روان پریشی برای نخستین بار، در فردی که بیماری او بعداً اسکیزوفرنی تشخیص داده میشود، اولین اپیزود روانپریشی (FEP) نام دارد.[۳۷][۳۸]
علائم مثبت
علائم مثبت آن دسته علائمی هستند که به طور معمول تجربه نمیشوند، اما در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در طی یک دوره روانپریشانه بروز پیدا میکنند. این علائم شامل هذیان، توهم و ازهمگسیختگی افکار و گفتار است که به عنوان تظاهرات روانپریشی در نظر گرفته میشوند.[۳۷][۳۹][۴۰]توهمها معمولا شنیداری هستند اما گاهی اوقات می توانند سایر حسهای چشایی، بینایی، بویایی و لامسه را نیز درگیر کنند.[۴۱]توهمها معمولاً به محتوای مضامین هذیانها مربوط میشوند.[۴۲]هذیانها ماهیتی عجیب یا آزاردهنده دارند. اختلال در تجربههای شخصی و اول فرد مانند تجربه اینکه گویی افکار یا احساسات فرد متعلق به خود او نیستند، یا باور به اینکه افکاری خارج از ذهن او به ذهنش وارد می شوند، که بعضاً به آنها پدیده انفعال گفته میشود، نیز معمول است.[۴۳]اختلالات تفکر می توانند شامل مسدود شدن تفکر و گفتار بی نظم باشد، گفتاری که قابل فهم نیست و به سالاد واژه معروف است.[۳][۴۴]علائم مثبت معمولاً به دارو پاسخ خوبی میدهند،[۵]و با افزایش سن بیمار کاهش می یابند، که ممکن است مربوط به کاهش فعالیت دوپامین با افزایش سن باشد.[۷]
علائم منفی
علائم منفی نقص در پاسخهای عاطفی طبیعی یا سایر فرایندهای فکری است.[۴۰] پنج محور شناخته شده از علائم منفی عبارتند از: کمعاطفگی - خشکی عاطفی و اختلال در بروز صحیح احساسات در رفتار و گفتار. آلوژیا - فقر گفتار. آنهدونیا - ناتوانی در حسکردن لذت. مردمگریزی - عدم تمایل به ایجاد روابط. بیانگیزگی - بیتفاوتی و کمبود انگیزه.[۴۵][۴۶] از بیانگیزگی و آنهدونیا به عنوان نقص انگیزشی ناشی از اختلال در پردازش سیستم پاداش در مغز یاد میشود.[۴۷][۴۸]پاداش، عامل اصلی ایجاد انگیزه است که به واسطه دوپامین عمل میکند.[۴۵][۴۸]علائم منفی چند بعدی هستند و میتوان آنها را به دو زیر دامنه بیتفاوتی و اختلال در بیان تقسیم کرد.[۴۵][۴۹]بیتفاوتی شامل بیانگیزگی، آنهدونیا و مردمگریزی است. اختلال در بیان شامل کاهش ابراز عواطف و فقر گفتار است.[۵۰]گاهی فقر بیان هم به صورت کلامی و هم به صورت غیرکلامی توصیف میشود.[۵۱]
تحقیقات نشان میدهد که علائم منفی نسبت به علائم مثبت تأثیر بیشتری در افت کیفیت زندگی، ناتوانی عملکردی، و بار مسئولیتی که بر دوش دیگران است، دارند.[۵۲]عموما در طول بیماری، علائم منفی پیش از علائم مثبت بروز پیدا میکنند و قبل از پیدایش اولین اپیزود سایکوتیک، فرد ناهمگونیهایی را در ابعاد مختلف علائم منفی نشان میدهد.[۴۰][۵۳]بیتفاوتی بیش از ۵۰ درصد از موارد علائم منفی را در بیمار شامل میشود که بر عملکرد و کیفیت زندگی بیمار تاثیر میگذارد. بیتفاوتی به اختلال در پردازش شناختی مؤثر بر حافظه و برنامهریزی رفتارهای هدفمند مربوط می شود.[۵۴]دو زیردامنه پبشنهادی برای دستهبندی علائم منفی، نیاز به رویکردهای درمانی جداگانه را پیشنهاد کرده است.[۵۵] فقدان تنشهای سالم روانی، که مربوط به کاهش تجربه افسردگی و اضطراب میباشد، به عنوان یکی دیگر از علائم منفی ذکر شده است.[۵۶] اغلب بین آن دسته از علائم منفی که ماهیتا برخاسته از اسکیزوفرنی هستند، با نام علائم منفی اولیه، و آنهایی که از مواردی همچون: علائم مثبت، عوارض جانبی داروهای ضد روانپریشی، اختلال در مصرف مواد و محرومیت اجتماعی ناشی میشوند، که علائم منفی ثانویه نامیده می شوند، تمایز قائل میشوند.[۵۷] علائم منفی اولیه به دارو پاسخ ضعیفی میدهند و درمان آنها دشوار است.[۵۵] اما با یک ارزیابی درست و تمایز دادن میان انواع علائم منفی، علائم منفی ثانویه قابل درمان هستند.[۴۹]
از زمان معرفی مقیاسهای قدیمیتر، مانند PANNS که با انواع علائم مثبت و منفی سروکار دارند، مقیاسهایی مختص ارزیابی وجود علائم منفی و اندازه گیری شدت و تغییرات آنها در بیمار، معرفی شدهاند.[۵۵] این مقیاسها، دو مقیاس مصاحبه ارزیابی بالینی علائم منفی (CAINS) و مقیاس مختصر علائم منفی (BNSS) هستند که به عنوان مقیاسهای نسل دوم نیز شناخته میشوند.[۵۵][۵۶][۵۸] در سال ۲۰۲۰، ده سال پس از معرفی مقیاس BNSS، یک مطالعه بینفرهنگی با استفاده از این مقیاس، شواهد روانسنجی معتبر و قابل اعتمادی را برای کارایی دستهبندی پنجبعدی علائم منفی پیدا کرد.[۵۶] BNSS به منظور ارزیابی وجود و شدت و تغییرات پنج بعد شناخته شده از علائم منفی به علاوهی مورد فقدان تنشهای سالم روانی، طراحی شده است. BNSS می تواند تغییرات ایجاد شده در علائم منفی ناشی از آزمایش های مداخلاتی روانشناختی و اجتماعی را نیز ثبت کند. همچنین از BNSS برای ارزیابی یک درمان آزمایشی بر اساس مدل غیر دوبعدی از علائم منفی، به نام SEP-363856، استفاده شده است. یافتهها از کارایی بیشتر مدل پنج بعدی علائم منفی به مدل دو بعدی حکایت می کنند.[۵۶]
علائم شناختی
اختلالهای شناختی اولین و دائمیترین علائمی هستند که در اسکیزوفرنی مشاهده میشوند. این علائم غالباً مدتها قبل از شروع بیماری، در مرحله پرودرم، مشخص میشوند و ممکن است برای اولین بار در اوایل نوجوانی یا حتی کودکی بروز یابند.[۵۹][۶۰] آنها از ویژگیهای محوری بیماری اسکیزوفرنی هستند اما بهعنوان علائم اصلی، مشابه علائم مثبت و منفی، در نظر گرفته نمیشوند.[۶۱][۶۲] با این حال، وجود این علائم و میزان اختلال در عملکرد تواناییهای شناختی فرد، برای ارزیابی عملکرد فرد شاخص بهتری است.[۵۹] اختلالات شناختی در اولین اپیزود روانپریشی (FEP) بدتر می شوند اما سپس به حالت قبل از اپیزود برمیگردنند و در طول بیماری نسبتاً پایدار می مانند.[۶۳][۶۴]
اختلالات شناختی منجر به نتایج منفی روانی - اجتماعی در بیمار می شود و ادعا می شود که این اختلالات با کاهش احتمالی ضریب هوشی از نرمال ۱۰۰ به ۷۰–۸۵ همراه است.[۶۵][۶۶] نقایص شناختی ممکن است ناشی از نقص در شناخت عصبی و یا نقص در شناخت اجتماعی باشد.[۶۷] شناخت عصبی، توانایی دریافت و بهخاطر سپردن اطلاعات است و شامل تسلط کلامی، حافظه، استدلال، حل مسئله، سرعت پردازش و ادراک شنیداری و بینایی است.[۶۴] حافظه کلامی و توجه بیشترین آسیب را میبینند.[۶۶][۶۸] اختلال در حافظه کلامی با کاهش سطح پردازش معنایی (ارتباط معنی با کلمات) همراه است.[۶۹] یکی دیگر از اختلالات حافظه، اختلال در حافظه رویدادی است. نقص در ادراک بصری که به طور مداوم در اسکیزوفرنی مشاهده میشود، نوعی اختلال در نقاب زنی معکوس بصری است.[۷۰]اختلالات پردازش بینایی شامل عدم توانایی درک خطاهای بصری پیچیده است.[۷۱] شناخت اجتماعی مربوط به عملیات ذهنی مورد نیاز برای تفسیر و درک خود و دیگران در دنیای اجتماع است.[۶۴] اختلال در شناخت اجتماعی نیز یک اختلال همراه با اسکیزوفرنی است، و برای مثال درک احساسات چهره اغلب دشوار است.[۷۲][۷۳] ادراک احساسات چهره برای تعامل اجتماعی عادی، لازم است.[۷۴] اختلالات شناختی معمولاً به داروهای ضدروانپریشی پاسخ نمی دهند و مداخلات درمانی دیگری وجود دارد که برای بهبود آنها استفاده می شود. درمان بهبودی شناختی کمک ویژهای میکند.[۶۲]
شروع
شروع بیماری معمولاً در بلوغ[۲۸] و اواخر نوجوانی تا اوایل دهه ۳۰ سالگی رخ میدهد. اوج بروز بیماری در مردان از اوایل تا اواسط دهه بیست و در زنان در اواخر دهه بیست است.[۳][۷][۱۱]شروع بیماری اغلب با سالهای بحرانی توسعهٔ اجتماعی و حرفهای فرد همراه است.[۷۵] شروع بیماری قبل از ۱۷ سالگی به عنوان شروع زودرس شناخته میشود.[۷۶] شروع قبل از ۱۳ سالگی، که گاهی اوقات ممکن است رخ دهد، به عنوان اسکیزوفرنی کودکان یا شروع بسیار زودرس شناخته میشود.[۷][۷۷] در سنین بالاتر، بیماری می تواند در سنین بین ۴۰ تا ۶۰ سالگی رخ دهد که به عنوان اسکیزوفرنی دیررس شناخته میشود.[۶۷] شروع بیماری در بالای سن ۶۰ سال، که ممکن است تفکیک آن به عنوان اسکیزوفرنی از سایر بیماریها با علائم مشابه دشوار باشد، به عنوان روانپریشی شبه اسکیزوفرنی بسیار دیررس شناخته میشود.[۶۷] در اسکیزوفرنی دیررس میزان بالاتری از زنان تحت تأثیر قرار میگیرند، شدت علائم آنها کمتر است و به دوزهای پایینتری از داروهای ضدروانپریشی نیاز دارند.[۶۷] بروز زودتر بیماری در مردان، بعدها با افزایش میزان بروز بیماری دز زنان پس از یائسگی متعادل میشود. استروژن تولید شده قبل از یائسگی اثر مهار کنندگی روی گیرندههای دوپامین دارد اما اثر بازدارندگی آن میتواند با ازدیار عوامل ژنتیکی خنثی شود.[۷۸] تعداد افراد بزرگسال سن بالاتر مبتلا به اسکیزوفرنی، افزایش چشمگیری داشته است.[۷۹] تخمین زده می شود که ۷۰٪ از مبتلایان به اسکیزوفرنی نقصهای شناختی داشته باشند که در اسکیزوفرنی زودرس و دیررس چشمگیرتر است.[۶۷][۸۰]
بیماری ممکن است به طور ناگهانی شروع شود یا ممکن است پس از بروز آهسته و تدریجی تعدادی از علائم و نشانهها، در دورهای که به عنوان مرحله پرودرم شناخته میشود، رخ دهد.[۷] تا ۷۵٪ از مبتلایان به اسکیزوفرنی مرحله پردرم را پشت سر گذاشتهاند.[۸۱] علائم منفی و شناختی در مرحله پرودرم می تواند ماهها و حداکثر پنج سال قبل از بروز اولین اپیزود سایکوتیک به طول بیانجامد.[۶۳][۸۲] از زمان وقوع اولین اپیزود سایکوتیک تا دریافت درمان، دوره روانپریشی درمان نشده (DUP) نام دارد که به به عنوان عاملی تعیینکننده در نتیجه عملکرد بیمار شناخته میشود. مرحله پرودرم مرحله پرخطر برای بروز بیماری روانپریشی است.[۶۴] از آنجا که پیشرفت مرحله پرودرم به اولین اپیزود سایکوتیک قطعی و حتمیالوقع نیست، اغلب اصطلاح جایگزین حالت روانی در معرض خطر (At risk of mental state) ترجیح داده میشود.[۶۴] اختلال عملکردهای شناختی در سنین پایین فرد، بر رشد طبیعی شناختی آن فرد در جوانی تأثیر میگذارد.[۸۳] شناخت و مداخله زودهنگام در مرحله پرودرم، اختلالات مرتبط با رشد آموزشی و اجتماعی را به حداقل میرساند و در بسیاری از مطالعات مورد توجه قرار گرفته است.[۶۳][۸۲] پیشنهاد شده که ممکن است استفاده از ترکیبات ضد التهابی مانند دی-سرین از پیشرفت مرحله پرودرم به اسکیزوفرنی جلوگیری کند. علائم شناختی از علائم ثانویه علائم مثبت یا از عوارض جانبی داروهای ضد روانپریشی نیستند.[۶۴]
اختلالات شناختی در مرحله پرودرمال، پس از اولین اپیزود سایکویک، بدتر میشود (و پس از اولین اپیزود آنها دوباره به حالت قبل از اپیزود برمیگردند و سپس نسبتاً پایدار می مانند) که این امر اهمیت مداخله زودهنگام را نشان میدهد.[۶۳]برای به حداقل رساندن گستردگی اختلالات مرتبط با اسکیزوفرنی، تحقیقاتی برای شناسایی و درمان مرحلهٔ پرودرم بیماری به انجام رسیدهاست، که مرحله پرودرم را تا ۳۰ ماه قبل از اولین اپیزود سایکوتیک شناسایی میکند.[۷۵] درمان زودرس با رفتاردرمانی شناختی یک مداخله ایدهآل است.[۸۲] علائم نورولوژیک نرم، شامل پریشانی و کاهش کیفیت توانایی کنترل حرکتی، اغلب در اسکیزوفرنی مشاهده میشود، که ممکن است با درمان موثر اولین اپیزود سایکوتیک برطرف شود.[۱۱][۸۴]
4A بلولر
نخستین بار روانپزشک شهیر آلمانی یوجین بلولر بیماری اسکیزوفرنی را با وجود ۴ علامت زیر تعریف کرد: اختلالات تداعی (Association disturbance)، اوتیسم (Autism)، عاطفه سطحی (flat Affect) و دوسوگرایی (Ambivalence).
طبقهبندی اشنایدری
در اوایل قرن بیستم، روانپزشک کورت اشنایدر علائم روانپریشی را که وی فکر میکرد اسکیزوفرنی را از سایر اختلالات روانی مجزا میکند فهرستبندی کرد. اینها به نام «علائم درجه اول» (First-rank symptoms) یا علائم درجه اول اشنایدر معروفند. شامل ۱۱ علامت است که عبارتند از:
1. Thought insertion: اعتقاد به این که دیگران افکاری را به درون ذهن شخص وارد میکنند.
2. Thought withdrawal: گمان آنکه افرادی تعمداً افکار شخص را خارج میکنند.
3. Thought broadcasting: اعتقاد به این که افکار شخص به افراد دیگر اشاعه مییابند.
۴- Voice arguing: شنیدن صداهای وهمآوری که منتقد افکار یا اعمال شخص یا آمیزشی از صداهای وهمآور دیگر باشند.[۸۵]
1. Voice commenting: صداهایی که به فرد دستور میدهند.
2. Audible thoughts: فرد صدای افکار خودش را میشنود.
3. made feelings: احساس القای عاطفه و احساسی خاص در فرد.
4. made impulses: احساس اینکه یک نیروی خارجی «خواستن» چیزی را به فرد القا میکند.
5. made volition: احساس اینکه یه نیروی خارجی اعمال فرد را در جهت خاصی هدایت میکند.
6. ادراکات هذیانی: احساس فیزیکی از درک یا تشخیص حوادث خاص
7. احساسات جسمانی: احساس لمس شدن یا احساسات جنسی
موارد ۱ و ۲ و ۳ هذیانهای کنترل فکر نیز نامیده میشوند. به آن دسته از علائم درجه اول اشنایدری که هذیانی (و نه توهمی) هستند، هذیانهای عجیب و غریب (Bizarre delusions) نیز گفته میشود.[۸۶]
اگر چه علائم درجه اول اشنایدری بهطور قابل توجهی به معیارهای تشخیصی کنونی کمک کردهاند، اما ویژگی علائم درجه اول بحثبرانگیز هستند. از بررسی مطالعات تشخیصی انجام شده بین سالهای ۱۹۷۰ و ۲۰۰۵ درمییابیم که آنها مجاز به تأیید یا رد ادعای اشنایدر نیستند، و پیشنهاد شدهاست که علائم درجه اول باید، تأکیدی بر بازبینی سیستمهای شناختی آینده باشند.[۸۷]
عوامل خطر
اسکیزوفرنی به عنوان یک بیماری عصبی تکوینی بدون محدودهای دقیق و علت منفرد توصیف میشود و تصور می شود از تعاملات ژن-محیط با عوامل آسیب پذیر درگیر در آن ایجاد شود.[۵][۸۸][۸۹][۹۰] فعل و انفعالات عوامل خطر این بیماری پیچیده است، زیرا عوامل متعدد و متنوعی از زمان بارداری تا بزرگسالی می تواند در آن دخیل باشد.[۸۹] یک زمینه ژنتیکی به تنهایی، بدون تأثیر متقابل عوامل محیطی، باعث ایجاد اسکیزوفرنی نخواهد شد.[۸۹][۹۱] مؤلفه ژنتیکی عوامل خطر، به این معنی است که قبل از تولد رشد مغز دچار اختلال شده و عوامل محیطی پس از تولد بر رشد مغز فرد تاثیر میگذارند.[۹۲] شواهد نشان میدهد که کودکان مستعد بیماری از نظر ژنتیکی بیشتر در معرض تأثیر عوامل خطر محیطی هستند.[۹۲]
ژنتیک
برآورد میشود وراثتپذیری اسکیزوفرنی بین ۷۰ تا ۸۰ درصد باشد بدان معنا که ۷۰ تا ۸۰ درصد تفاوت های فردی در خطر ابتلا به اسکیزوفرنی، با ژنتیک مرتبط است.[۲۲][۹۳] مقدار این برآوردها به دلیل دشواری در جداسازی تأثیرات عوامل ژنتیکی و محیطی متفاوت است و صحت آنها مورد سؤال قرار گرفته است.[۹۴][۹۵] بزرگترین عامل خطر در ابتلا به اسکیزوفرنی، داشتن یک خویشاوند درجه اول مبتلا است (با خطر ۶٫۵ درصد). در دوقلوهای همسان اگر یکی از دوقلوها مبتلا باشد، در بیش از ۴۰ درصد از موارد دوقلوی دیگر نیز مبتلاست.[۹۰] اگر یکی از والدین بیمار باشد، خطر ابتلای فرزند او حدود ۱۳ درصد است و اگر هر دو والد بیمار باشند، خطر ابتلای فرزند تقریباً ۵۰ درصد است.[۹۳] با این حال، DSM-5 اشاره می کند که اکثر افراد مبتلا به اسکیزوفرنی سابقه خانوادگی روانپریشی ندارند.[۷] نتایج مطالعات ژنهای نامزد اسکیزوفرنی به طور کلی نتوانستهاند ارتباطات همسو و منسجمی را پیدا کنند،[۹۶] و جایگاههای کروموزومی شناسایی شده توسط مطالعه همخوانی سراسر ژنوم تنها بخش کوچکی از واریانسها را در این بیماری توضیح میدهند.[۹۷]
مشخص شده است که ژنهای بسیاری در اسکیزوفرنی دخیل هستند که هر کدام از ژنها دارای اثری اندک و انتقال و بیان نامعلومی هستند.[۲۲][۹۸][۹۹] جمعبندی اثرات این ژنها به صورت یک نمرهی ریسک پلیژنیک (PGS) می تواند حداقل ۷ درصد از تغییرپذیری عوامل ژنتیکی اسکیزوفرنی را توضیح دهد.[۱۰۰] حدود ۵ درصد موارد اسکیزوفرنی به انواع نادر تنوع تعداد کپی (CNV) نسبت داده میشود. این تغییرات ساختاری کروموزومها با اختلالات شناخته شده ژنومی شامل حذف در 22q11.۲ (نشانگان دی جرج) و 17q12 (نشانگان ریزحذف 17q12)، کپی در 16p11.۲ (رایج ترین نوع در انواع CNV مرتبط با اسکیزوفرنی) و حذف در 15q11.۲ (نشانگان برنساید-باتلر) همراه است.[۱۰۱] برخی از انواع تنوع تعداد کپی خطر ابتلا به اسکیزوفرنی را تا ۲۰ برابر افزایش میدهند و اغلب با اوتیسم و ناتوانیهای فکری همراه هستند.[۱۰۱]
ژن های CRHR1 و CRHBP با میزان رفتار خودکشی در ارتباط هستند. این ژنها پروتئین های پاسخدهنده تنشی مورد نیاز در کنترل محور HPA (محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال) را کد میکنند و اثر متقابل آنها میتواند بر این محور تأثیر بگذارد. پاسخ به استرس میتواند باعث ایجاد تغییرات پایدار در عملکرد محور HPA شود و احتمالاً مکانیسم بازخورد منفی، هموستازی و تنظیم احساسات منجر به تغییر رفتار را مختل کند.[۹۱]
با توجه به اینکه افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نرخ باروری کمتری دارند، این سوال که چگونه اسکیزوفرنی اساساً می تواند تحت تأثیر ژنتیک قرار گیرد، یک تناقض به وجود میآورد. انتظار میرود در فرایند انتخاب طبیعی، اللهایی که خطر اسکیزوفرنی را افزایش میدهند، به دلیل تأثیرات منفی آنها بر موقفیت تولیدمثل، انتخاب نشوند. توضیحات مختلفی برای حل این تناقض ارائه شده است، از جمله اینکه آلل های مرتبط با اسکیزوفرنی یک سازواری تولیدمثلی در افراد غیرمبتلای دارای این آللها ایجاد میکند.[۱۰۲][۱۰۳] در حالی که برخی شواهد از این ایده پشتیبانی نمیکنند،[۹۵] برخی پیشنهاد میکنند که تعداد زیادی از آللهای مرتبط با اسکیزوفرنی که هریک نقش کمرنگی در افزایش موفقیت تولیدمثلی دارند، میتوانند طی نسلها باقی بمانند.[۱۰۴]
برآورد قابلیت به ارث بردن به دلیل مشکل بودن جدا کردن اثرات ژنتیکی و زیستمحیطی متفاوت است. بزرگترین خطر برای پیشرفت اسکیزوفرنی داشتن یک فامیل درجه اول مبتلا به این بیماری است (درصد خطر ۶٫۵٪ است)؛ بیش از ۴۰٪ از دوقلوهای همسان کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنی هستند نیز تحت تأثیر قرار میگیرند.[۹۰] این احتمال وجود دارد که بسیاری از ژنها، آمیزشی از هر یک از اثر کوچک و ناشناخته انتقالی و ظاهری ناشناخته باشند.[۹۰] کاندیداهای احتمالی زیاد پیشنهاد شدهاند، از جمله تغییرات تعداد کپی خاص، NOTCH4 و مکان ژن پروتئین هیستون.[۱۰۵] تعداد ارتباط به وسعت ژنوم مانند پروتئین انگشتی روی ۸۰۴A نیز مرتبط شدهاند.[۱۰۶] به نظر میرسد همپوشانی قابل توجهی در ژنتیک اسکیزوفرنی وجود دارد و اختلال دوقطبی[۱۰۷] با فرض یک مبنای ارثی، یک سؤال از روانشناسی تکاملی این است که چرا ژنهایی که احتمال جنون تکامل یافته را افزایش میدهند، با در نظر گرفتن شرایط، از دیدگاه تکاملی ناسازگارانه هستند. یک تئوری به نقش ژنهای دخیل در تکامل زبانی و طبیعت انسان اشاره دارد، اما تا به امروز چنین ایدههایی کمی بیش از ایدههای نظری موجود در طبیعت به قوت خود باقی هستند.[۱۰۸][۱۰۹]
در ژوئیهٔ ۲۰۱۴ دانشمندان موفق شدند هشتاد و سه ژن جدید را که در بیماری اسکیزوفرنی نقش دارند شناسایی کنند.[۱۱۰] بیشتر این ژنها در انتقال پیامهای شیمیایی در مغز نقش دارند و برخی دیگر نیز بر سیستم ایمنی بدن تأثیر میگذارند. این پژوهش ژنتیکی بودن این بیماری را ثابت کرد.[۱۱۱]
محیطی
عوامل محیطی که هر یک با افزایش اندک خطر ابتلا به اسکیزوفرنی در مراحل بعدی زندگی همراه هستند، شامل: هیپوکسی داخل رحمی، عفونت، تنشهای مادر قبل از تولد زایمان (تنشهای جسمی و روانی) و سوءتغذیه مادر طی رشد و تکامل پیش از تولد جنین.[۱۱۲] ارتباطی بین اسکیزوفرنی و چاقی مادر یافت شده است که با افزایش استرس اکسیداتیو، و تنظیم نامناسب مسیرهای دوپامین و سروتونین همراه است.[۱۱۳] نشان داده شده است که تنشهای مادر و عفونت در دوران بارداری، از طریق افزایش سیتوکینهای پیشالتهابی، رشد عصبی جنین را دستخوش تغییر میکنند.[۱۱۴] همچنین ارتباط اندکی بین ابتلا به اسکیزوفرنی با متولد شدن در زمستان یا بهار، که احتمالاً به دلیل کمبود ویتامین دی است،[۱۱۵] و با عفونت ویروسی قبل از تولد نیز وجود دارد.[۹۰] سایر عفونتها در دوران بارداری یا حدود زمان تولد که با افزایش خطر مرتبط هستند، شامل عفونت های ناشی از توکسوپلاسما گوندی و کلامیدیا است[۱۱۶] که خطر ابتلا را حدود پنج تا هشت درصد افزایش میدهند.[۱۱۷] عفونتهای ویروسی مغز در دوران کودکی نیز با افزایش خطر اسکیزوفرنی در بزرگسالی ارتباط دارند.[۱۱۸]
عوامل زیستمحیطی مرتبط با پیشرفت اسکیزوفرنی عبارتند از: محیط زندگی، مصرف مواد مخدر و عوامل استرس زای قبل از تولد.[۲۸] به نظر میرسد سبک و شیوه تربیتی والدین اثر عمدهای ندارد، گر چه افرادی که از حمایت والدین برخوردارند از موقعیت بهتری نسبت به افرادی که والدینی انتقادی یا خصمانه دارند برخوردار هستند.[۹۰] زندگی در یک محیط شهری در دوران کودکی یا بلوغ بهطور مداوم با افزایش خطر ابتلاء به اسکیزوفرنی توسط یکی از دو عامل ذکر شده،<ref[۲۸] حتی پس از در نظر گرفتن مصرف مواد مخدر، گروه قومی، و اندازه و وسعت گروه اجتماعی همراه است.[۱۱۹] از عوامل دیگری که نقش مهمی را ایفا میکنند عبارتند از: انزوای اجتماعی و مهاجرت مرتبط با سختیهای اجتماعی، تبعیض نژادی، اختلال در خانواده، بیکاری، و کمبود شرایط مسکن.[۹۰][۱۲۰]
سوء مصرف مواد مخدر
شماری از مواد مخدر که باعث رشد و پیشرفت اسکیزوفرنی میشوند، عبارتند از: ماری جوانا (و حشیش)، کوکائین، و آمفتامین و ال اس دی.[۹۰] حدود نیمی از کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنی هستند بیش از حد مواد مخدر و / یا الکل مصرف میکنند.[۱۲۱] نقش حشیش میتواند علی باشد،[۱۲۲] اما داروها و مواد دیگر ممکن است تنها به عنوان مکانیسمهایی سازگار برای مقابله با افسردگی، اضطراب، خستگی، و تنهایی مصرف شوند.[۱۲۱][۱۲۳]
ماری جوانا با افزایش تعلق میزان مصرف با خطر پیشرفت یک اختلال روانی مرتبط[۱۲۴] که استفاده مکرر با دو برابر خطر ابتلاء به جنون و اسکیزوفرنی مرتبط است.[۱۲۳][۱۲۵] حال آنکه برشمردن مصرف حشیش به عنوان عامل مؤثر بر ابتلاء به اسکیزوفرنی توسط خیلیها قابل قبول است،[۱۲۶] همچنان مورد بحث است.[۱۰۵][۱۲۷] آمفتامین، کوکائین، و به میزان کمتر الکل، میتوانند منجر به جنونی که بسیار شبیه به اسکیزوفرنی است شوند.[۹۰][۱۲۸] اگر چه بهطور کلی علت بیماری تصور نمیشود، اما افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نیکوتین بسیار بیشتری نسبت به جمعیت عمومی مصرف میکنند.[۱۲۹]
حدود ۹۰٪ بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی به نیکوتین وابستگی دارند. نیکوتین گذشته از افزایش مرگ و میر مرتبط با سیگار، سبب کاهش غلظت خونی برخی داروهای ضدروانپریشی میشود. گفته شده که شیوع بالای مصرف سیگار در این بیماران دستکم تا حدودی مربوط به ناهنجاریهای گیرندههای نیکوتینی مغز است.[۱۳۰]
فصل تولد
افرادی که بعدها دچار اسکیزوفرنی میشوند، بیشتر در زمستان و اوایل بهار متولد شدهاند و کمتر در اواخر بهار و تابستان به دنیا آمدهاند. در نیمکره شمالی از جمله در آمریکا، افراد مبتلا، بیشتر در ماههای دی (ژانویه) تا فروردین (آوریل) و در نیمکره جنوبی اغلب در ماههای خرداد (ژوئن) تا شهریور (سپتامبر) متولد شدهاند. برای توضیح این مشاهده، فرضیههای گوناگونی را ارائه کردهاند. از جمله این فرضیه که نوعی عوامل خطرساز در کار است که مختص این فصلها است؛ عاملی نظیر ویروس یا تغییر فصلی برنامه غذایی. فرضیه دیگر این است که افرادی که استعداد وراثتی برای ابتلا به اسکیزوفرنی دارند، از برتری زیستی بیشتری برای بقا در برابر صدمات مختص این فصل برخوردارند.[۱۳۰]
عوامل رشد و پیشرفت
عواملی مانند فقدان اکسیژن خون و عفونت، یا استرس و سوء تغذیه مادر در دوران رشد جنین، ممکن است اندکی خطر ابتلا به اسکیزوفرنی را در مراحل بعدی زندگی افزایش دهند.[۲۸] به احتمال زیاد افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است در فصل زمستان یا فصل بهار (حداقل در نیمکره شمالی) متولد شده باشند، که ممکن است ناشی از قرار گرفتن زیاد در معرض ویروس در رحم باشد.[۹۰] این اختلاف حدود ۵ تا ۸٪ است.
مکانیسمها
تلاشهای چندی برای توضیح ارتباط بین تغییر عملکرد مغز و اسکیزوفرنی به مرحله عمل رسیدهاست.[۲۸] یکی از شایعترین آنها فرضیه دوپامین است، که نسبت خصیصههای جنون به تفسیر ذهن معیوب از احتراق ناقص نورونهای دوپامینرژیک است.[۲۸]
روانی
بسیاری از مکانیسمهای روانی در توسعه و بقای اسکیزوفرنی درگیر هستند. انحرافات شناختی در افرادی که مطلع از خطر هستند یا کسانی که در معرض خطر هستند، به ویژه هنگامی که تحت فشار یا در موقعیتهای گیجکنندهای هستند قابل تشخیص است.[۱۳۱] برخی از ویژگیهای شناختی ممکن است منعکسکننده فقدانهای عصبشناسی عمومی از جمله از دست دادن حافظه باشند، حال آن که ویژگیهای دیگر ممکن است مربوط به مسائل خاص و تجربیات باشند.[۱۳۲][۱۳۳]
علیرغم نمایان شدن فقدان عاطفه، یافتههای اخیر نشان میدهد که بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی از لحاظ عاطفی، خصوصاً به محرکهای استرس زا یا منفی پاسخگو هستند، و این گونه است که حساسیت ممکن است سبب بروز آسیبپذیری نسبت به اختلال و علائم شود.[۱۳۴][۱۳۵] برخی از شواهد نشان میدهد که محتوای باورهای پنداری و تجارب روانی میتواند منعکسکننده علل عاطفی اختلال باشند، و همچنین نشان میدهد که چگونه تعبیر شخص از چنین تجربههایی میتواند در شناخت علائم تأثیرگذار باشد.[۱۳۶][۱۳۷][۱۳۸] استفاده از «رفتارهای مطمئن» برای جلوگیری از تهدیدات فرضی ممکن است کمکی برای توهم مزمن باشد.[۱۳۹] اکثر شواهد مرتبط با نقش مکانیسمهای روانی ناشی از اثرات روان درمانیها روی علائم اسکیزوفرنی است.[۱۴۰]
عصبشناسی
اسکیزوفرنی بسته به تفاوتهای ظریف موجود در ساختار مغز است، که در ۴۰ تا ۵۰٪ موارد و در شیمی مغز در حالات جنونی حاد یافت میشود.[۲۸] بررسیهای برگرفته از تست روانشناسی عصبی و تکنولوژیهای تصویربرداری از مغز مانند FMRI و PET برای بررسی تفاوتهای اجرایی در فعالیت مغز نشان دهنده تفاوتهایی هستند که به نظر میرسد اغلب در لب قدامی مغز هیپوکامپها و لب گیجگاهی رخ میدهند.[۱۴۱] کاهش حجم مغز، کوچکتر از آنچه در کسانی که مبتلا به بیماری آلزایمر هستند بافت میشود، در مناطقی از قشر پیشانی و لبهای گیجگاهی گزارش شدهاند. معلوم نیست که آیا این تغییرات حجمی تدریجی هستند یا قبل از شروع بیماری به وجود میآیند.[۱۴۲] این تفاوتها به فقدان شناخت عصبی مرتبط اند که اغلب ابتلاء به اسکیزوفرنی را به همراه دارند.[۱۴۳] از آنجا که مدارهای عصبی متغیرند، متناوباً پیشنهاد شدهاست که اسکیزوفرنی را باید به عنوان مجموعهای از اختلالات گسترده عصب تصور کرد.[۱۴۴]
توجه خاصی نسبت به عملکرد دوپامین در مسیر mesolimbic مغز شدهاست. توجهات بیش از حد منتج شده از یافتههای تصادفی است که phenothiazine مواد مخدر، که مسدودکننده عملکرد دوپامین است، میتواند علائم روان پریشی را کاهش دهد. این واقعیت وجود دارد که آمفتامینها، که منجر به آزاد شدن دوپامین میشوند، ممکن است علائم روان پریشی در اسکیزوفرنی را تشدید کنند.[۱۴۵] فرضیه مؤثر دوپامین اسکیزوفرنی پیشنهاد میکند که فعالسازی بیش از حد گیرندههای D۲ علت (علائم مثبت) اسکیزوفرنی بود. اگر چه حدود ۲۰ سال این فرضیه بر اساس اثر مسدودکننده D۲ مشترک در تمام داروهای ضد روان پریشی بنا شد، اما تا اواسط دهه نود که PET و بررسیهای تصویربرداری مقطعنگاری رایانهای تکفوتونی شواهد پشتیبان را تأمین میکردند اثری از آن نبود. فرضیه دوپامین در حال حاضر، تا حدودی تنها به دلیل اینکه تجویز داروهای ضد روان پریشی جدید (تجویز داروی داروهای ضد روان پریشی نامنظم) میتوانند مؤثر تر از تجویز داروهای قدیمی (تجویز دارو داروهای ضد روان پریشی معمولی) باشند ساده تصور میشود، اما عملکرد سروتونین نیز مؤثر واقع میشود و ممکن است اندکی کمتر از دوپامین اثر مسدودکننده داشته باشد.[۱۴۶]
انتقالدهندهٔ عصبی گلوتامات و کاهش عملکرد گیرنده گلوتامات NMDA در اسکیزوفرنی نیز مورد توجه قرار گرفتهاست، بیشتر به دلیل کاهش غیرطبیعی سطح گیرندههای گلوتامات یافت شده در مغزهای پس از مرگ کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنی هستند،[۱۴۷] و کشف اینکه داروهای مسدودکننده گلوتامات مانند پنسیلین و کتامین میتوانند مقلد علائم و مسائل شناختی مرتبط با این حالت باشند.[۱۴۸] کاهش عملکرد گلوتامات به عملکرد ضعیف آزمون الزامی لپ قدامی مغز و عملکرد هیپوکامپ مرتبط است، و گلوتامات میتواند در عملکرد دوپامین، که هر دو در اسکیزوفرنی دخیل شدهاند تأثیرگذار باشد، واسطه مهم (و احتمالاً عملی) نقش مسیرهای گلوتامات در این حالت پیشنهاد میشوند.[۱۴۹] اما علائم مثبت نسبت به تجویز داروی glutamatergic پاسخگو نیستند.[۱۵۰]
تشخیص
اسکیزوفرنی یا بر اساس دو معیارهای انجمن روان پزشکی آمریکا «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی»، نسخه DSM-IV-TR، یا سازمان بهداشت جهانی طبقهبندی آماری بینالمللی از بیماریها و مشکلات مرتبط با سلامت، ICD-۱۰ تشخیص داده میشود.[۲۸] این معیارها از تجارب گزارش شده شخص، گزارش اختلال رفتاری، به دنبال یک ارزیابی بالینی توسط یک متخصص سلامت روانی استفاده میکنند. نشانههای مرتبط با اسکیزوفرنی بهطور پی در پی در جامعه رخ میدهد و بسیار سخت میشود به اسکیزوفرنی پی برد.[۹۰] تا سال ۲۰۰۹ هیچ آزمون عینی وجود نداشت.[۲۸]
معیارها
معیارهای ICD-۱۰ بهطور معمول در کشورهای اروپایی مورد استفاده قرار میگیرند، حال آنکه معیارهای DSM-IV-TR در ایالات متحده آمریکا و سایر نقاط جهان مورد استفاده قرار میگیرند، و در مطالعات پژوهشی متداول هستند. معیارهای ICD-۱۰ تأکید بیشتری بر علائم درجه اول اشنایدری دارند. در عمل، تشابه بین دو سیستم بالا است.[۱۵۱]
با توجه به نسخه تجدید نظر شده چهارم «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی» (DSM-IV-TR)، برای تشخیص ابتلا به اسکیزوفرنی، سه معیار مشخص باید در نظر گرفته شود:[۱۵۲]
1. علائم مشخصه: دو یا چند مورد زیر، که هر یک برای مدت طولانی در طول یک دوره یکماهه وجود دارند (یا کمتر، در صورتی که علائم صرفه نظر از درمان باشند).
o توهمات
o وهم و خیالات
o سخنان آشفته، که جلوهای از اختلال در تفکر رسمی است.
o رفتار به شدت آشفته (مانند نامناسب لباس پوشیدن، اغلب گریه کردن) یا رفتار جنون جوانی
o علائم منفی: تحت تأثیر کم توجهی عاطفی (فقدان یا کمبود در پاسخ عاطفی) قرار گرفتن، عجز گویایی (فقدان یا کمبود در گفتار)، یا نداشتن اختیار و اراده (فقدان یا کمبود انگیزه).
اگر توهمها عجیب و غریب (bizarre) تشخیص داده شوند، یا یک صدای آمیخته با صحبتهای بیمار همزمان با انجام گرفتن اعمال بیمار، یا شنیدن دو یا چند صدا که در حال گفتگو با یکدیگر هستند را توهم شنیداری بحساب بیاوریم، تنها همین یک علامت برای تشخیص کافی است. ملاک اختلال در سخن زمانی قابل مشاهده است که به اندازه کافی بهطور قابل ملاحظه اختلال در ارتباطات شدید باشد.
2. اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی: برای مدت قابل توجهی از زمان شروع اختلال، یک یا چند منطقه عمده از عملکرد مانند کار، روابط بین فردی، یا مراقبت از خود، بهطور قابل توجهی پایینتر از سطح به دست آمده قبل از شروع اختلال هستند (در صورتیکه اختلال از دوران کودکی یا نوجوانی شروع شده باشد، فرد به سطح مورد انتظار پیشرفت تحصیلی، شغلی یا بین فردی نخواهد رسید).
3. طول مدت قابل توجه:نشانههای مداوم اختلال حداقل بمدت ۶ ماه ادامه پیدا میکنند، در این دوره ۶ ماهه باید علائم مطابق ملاک تشخیصی A (علائم مرحله فعال) بمدت حداقل یکماه (در صورت درمان موفقیتآمیز، کوتاهتر) وجود داشته باشد و میتواند شامل دوره علائم مقدماتی با باقیه ای نیز باشد. طی مرحله مقدماتی یا باقیه ای، نشانههای اختلال اغلب بهصورت علائم منفی هستند یا ممکن است دو یا چند علامت از ملاک تشخیصی A به شکل خفیف مشاهده گردد (مثلا باورهای عجیب، تجارب ادراکی غیرعادی).
اگر نشانههای اختلال برای بیش از یک ماه ولی کمتر از شش ماه نمایان شوند، تشخیص اختلال حالت اسکیزوفرنی فرم است.[۱۵۲] علائم روان پریشی که کمتر از یک ماه به طول میانجامند ممکن است به عنواناختلال روانی کوتاه تشخیص داده شود، و در شرایط مختلف ممکن است به عنوان اختلال روانی غیرقابل تشخیص دستهبندی شود. در صورتی که نشانههای اختلال خلقی بهطور قابل ملاحظهای نمایان شوند اسکیزوفرنی قابل تشخیص نیست (گر چه اختلال schizoaffective قابل تشخیص است. برای تشخیص افتراقی اسکیزوافکتیو و اسکیزوفرنی با علائم برجسته خلقی باید علائم خلقی کمتر از کل مدت علائم فعال و باقیمانده بیماری طول کشیده باشد)، یا اگر نشانههای اختلال پیش رونده فراگیر نمایان شوند مگر این که هذیان یا توهم برجسته نیز وجود داشته باشند، یا اگر علائم مستقیماً نتیجه فیزیولوژیکی شرایط یا موارد یک پزشک عمومی، مانند سوء استفاده از مواد مخدر یا داروها باشند، اسکیزوفرنی قابل تشخیص نیست.
زیر گروهها
DSM-IV-TR شامل پنج زیرگروه اسکیزوفرنی است، گر چه توصیه میشود پیشرفتهترین آن یعنی DSM-5 را از طبقهبندی جدید مجزا کنیم:[۱۵۳][۱۵۴]
· نوع پارانویایی (هذیانی): هذیانها یا توهمات شنیداری نمایان میشوند، اما اختلال در تفکر، رفتار آشفته، یا تملق عاطفی نمایان نمیشوند. توهمات سرکوب گرانه و / یا پرآب و تاب هستند، اما علاوه بر این، آیتمهای دیگری مانند حسادت، مذهب، یا شکایت جسمانی نیز ممکن است وجود داشته باشند. (DSM code 295.۳/ICD code F20.0)
· نوع نامنظم: به نام «اسکیزوفرنی جنون جوانی» موجود در ICD معروفند. جایی که اختلال فکری و عاطفه یکنواخت با هم وجود دارند. (DSM code 295.۱/ICD code F20.1)
· نوعی از جنون جوانی: این موضوع ممکن است تقریباً ناشی از بیحرکتی یا جلوهای از آشفتگی، حرکات بیهدف و بیمورد باشد. علائم میتوانند شامل نداشتن هوشیاری نسبی یا کامل جنون جوانی و انعطافپذیری مومی باشند. (DSM code 295.۲/ICD code F20.2)
· نوع نامشخص: علائم روانپریشی نمایانند، اما معیاری برای انواع پارانوئید، آشفتگی، یا جنون جوانی دیده نمیشود. (DSM code 295.۹/ICD code F20.3)
· نوع باقیمانده: که در آن علائم مثبت فقط در یک حساسیت پایین نمایانند. (DSM code 295.۶/ICD code F20.5)
ICD-۱۰ دو زیرگروه دیگر را معرفی میکند:[۱۵۴]
· افسردگی پس از اسکیزوفرنی: بروز افسردگی پس از یک بیماری اسکیزوفرنی که در آن سطح پایینی از علائم اسکیزوفرنی هنوز هم ممکن است وجود داشته باشند. (ICD code F20.4)
· اسکیزوفرنی ساده: گسترش بیسر و صدا و پیشرونده علائم شاخص منفی بدون هیچ سابقهای از حالات روانی (ICD code F20.6)
تفاوت
علائم روان پریشی ممکن است در بسیاری از اختلالات روانی دیگر موجود باشند، از جمله اختلال دوقطبی،[۱۵۵] اختلال شخصیت مرزی،[۱۵۶] مسمومیت با مواد مخدر و جنون ناشی از مواد مخدر. توهمات («غیر-عجیب و غریب») نیز اختلال توهم، و برداشتهای اجتماعی دراختلال اضطراب اجتماعی، اختلال شخصیت گریزی و اختلال شخصیت موجود هستند. اسکیزوفرنی با اختلال وسواس (OCD) همراه است، بهطور قابل توجه بیشتر از آن است که بتوان به صورت شانسی در مورد آن بحث کرد، گر چه وسواسی که در OCD از توهمات اسکیزوفرنی رخ میدهد را به سختی میتوان تشخیص داد.[۱۵۷]
بیشتر پزشکان عمومی و اعصاب و روان ممکن است ملزم به رد کردن بیماریهای پزشکی شوند که ممکن است به ندرت حاصل از علائمی شبیه اسکیزوفرنی روانی،[۱۵۲] مانند: آشوب و اضطراب متابولیک، عفونت سیستماتیکی، سفلیس، HIV عفونت، صرع، و ضایعات مغز باشند. ممکن است رد کردنهذیان، که میتواند نشانه توهمات دیداری، شروع حاد و متغیر سطح هوشیاری، و نشانه بیماری زمینهای باشد لازم باشد. تحقیقات بهطور کلی به منظور عود کردن تکرار نمیشوند مگر اینکه نشانه «طبی» خاصی باشد یا ممکن است عوارض جانبی از دارو ضد جنون وجود داشته باشد.
پیشگیری
در حال حاضر شواهد و مدارک مبتنی بر اثر بخشی مداخلات زودرس برای جلوگیری از اسکیزوفرنی بینتیجه است.[۱۵۸] حال آنکه شواهدی وجود دارد که مداخلهٔ زودهنگام در آنهایی که با یک فقره بیماری روانی همراه هستند ممکن است در کوتاهمدت نتایج بهبودشان را مهیا سازند، پس از پنج سال بهرهمندی کمی از این اقدامات وجود دارد.[۲۸] تلاش برای جلوگیری از اسکیزوفرنی در مرحله علائم اولیه بیماری مطمئناً سودمند نیست و به همین دلیل از سال ۲۰۰۹ توصیه نمیشود.[۱۵۹] پیشگیری در صورت نبودن نشانههای قابل اعتماد بعد از پیشرفت بیماری دشوار است.[۱۶۰] با این حال، برخی از موارد اسکیزوفرنی میتواند به تعویق بیفتد یا احتمالاً با تشویق به پرهیز کردن از مصرف حشیش، به ویژه در میان جوانان میتواند به تعویق بیفتد.[۱۶۰] افراد با سابقه خانوادگی اسکیزوفرنی ممکن است بیشتر در معرض خطر ابتلا به جنون ناشی از حشیش باشند.[۱۲۶] و، یک پژوهش نشان داد که اختلالات روانی ناشی از حشیش در حدود نیمی از موارد پیشرفت شرایط روانی مداوم را به دنبال دارد.[۱۶۱]
تحقیقات نظری دنباله رو استراتژیهایی هستند که ممکن است بیماری اسکیزوفرنی را کاهش دهند. به دنبال یک روش برای درک آنچه در سطح ژنتیک و عصبی اتفاق میافتد تا یک بیماری به حساب بیاید، بهطوریکه مداخلات زیست پزشکی میتوانند گسترده شوند. با این حال، آثار متعدد و متنوع ژنتیکی به هر اندازه که کوچک باشند، تعامل با محیط زیست را با مشکل مواجه میکنند. متناوباً، استراتژیهای بهداشت عمومی میتوانند عوامل انتخابی اقتصادی و اجتماعی باشند که در گروههای خاص به میزان بالایی از اسکیزوفرنی، به عنوان مثال در ارتباط با مهاجرت، قومیت یا فقر، به هم مرتبط هستند. گروه گستردهای از استراتژیها میتوانند از خدمات مربوط به اطمینان از حاملگی سالم و رشد سالم، از جمله در مناطق توسعه روانی مانند شناخت اجتماعی حمایت کنند. با این حال، به اندازه کافی شواهد و مدارکی دال بر اجرای ایدههایی که در زمان فعلی وجود دارند، و تعدادی از مسائل گستردهتری که مختص اسکیزوفرنی باشند موجود نیست[۱۶۲][۱۶۳]
مدیریت
نوشتار اصلی: Management of schizophrenia
درمان اولیه اسکیزوفرنی، مصادف با مصرف داروهای آنتی سایکوتیک است، که اغلب با ترکیبی از حمایتهای روانی و اجتماعی همراه هستند.[۲۸] بستری شدن در بیمارستان ممکن است برای موارد وخیم یا بهطور داوطلبانه یا (در صورتی که قانون سلامت روانی به آن اجازه دهد) اجباری صورت پذیرد. بستری شدن طولانی مدت از مان شروع غیر نهادینه کردن در سالهای دهه ۱۹۵۰ غیرطبیعی است، هر چند هنوز هم اتفاق میافتد.[۳۱]ارتباطات خدمات پشتیبانی از جمله سر زدن به مراکز، بازدید توسط اعضای جامعه بهداشت روانی، حامیان اشتغال[۱۶۴] و پشتیبانی از گروهها، عادی است. برخی از شواهد نشان میدهد که ورزش منظم دارای اثرات مثبتی بر سلامت جسمی و روانی افراد مبتلا به اسکیزوفرنی است.[۱۶۵]
پایه اصلی درمان: برطرف کردن خواستهٔ فرد در اولویت قرار دارد، رابطهٔ احساسی و پایدار، باور این که کسی اورا دوست دارد. اولویت دوم داروهای ضد روانپریشی به همراه مشاوره، آموزش شغلی و توانبخشی اجتماعی است.[۱۶۶][۵] هنوز روشن نیست که داروهای ضد روان پریشی معمول یا غیر معمول بهتر هستند.[۱۶۷] در کسانی که با سایر داروهای ضد روانپزشکی بهبود نمییابند، ممکن است کلوزاپین تجویز شود. در شرایط جدی تر که خطر برای خود شخص و دیگران وجود دارد، ممکن است بستری شدن در بیمارستان لازم باشد، اگرچه اقامت در بیمارستان در حال حاضر کوتاهتر و کمتر از گذشتهاست.[۳۱]
درمانهای تکنولوژیک
درمان با TMS تقریباً بیش از هشت سال است که محققین درمان اختلال اسکیزوفرنیا با TMS به کار میبرند. این روش بیشتر در مواردی آزمایش شدهاست که بیماران دارای توهمات مقاوم بودهاند ویا به درمانهای دارویی پاسخ نمیدادند. خاستگاه بهکارگیری این روش به مطالعاتی برمی گردد که نشان میدهند این نوع مداخله جدید در اختلالات خلقی مؤثر است. چندین مطالعه نشان دادهاند که TMS در قشر پیش پیشانی نیمکره چپ همان اثراتی را تولید میکند که داروهای ضدافسردگی ایجاد میکنند. افزون بر این، طبق شواهد مختلف، اثربخشی این رویکرد درمانی در اختلالاتی نظیر وسواس فکری- عملی و اختلال استرس پس از سانحه و شیدایی نیز نشان داده شدهاست. TMS برای نشانگان منفی اسکیزوفرنیا نشانگان منفی اسکیزوفرنیا مرتبط با نقص در عمل رد اجرایی است و جزء آن دسته از علایمی است که به داروهای نورولپتیک بسیار کند جواب میدهد. همچنین علائم منفی به داروهای ضد روان پریشی نسل اول) نظیر هالوپردول، تریفلوپرازین، کاربافازپن و… (جواب نمیدهند علیرغم اینکه داروهای ضدروانپریشی غیر کلاسیک نیز تا حدی میتواند این علائم را کنترل کند ولی اثر واقعی آنها بر چنین علایمی هنوز مبهم و ناشناخته است. به هر ترتیب با استفاده از (TMS) میتوان آن نواحی از قشر پیشانی را که در بهوجود آمدن این علایم نقش داشتهاند تحریک مغناطیسی نمود. تصاویر به دست آمده از مغز بیماران اسکیزوفرنیا نشان دادهاست که در ایجاد علایم منفی، کاهش فعالیت در منطقه قشر مخ نیمکره چپ به چشم میخورد. در واقع منطق زیربنایی درمان از طریق TMS برای علایم منفی اسکیزوفرنیا به این میپردازد که چون در این منطقه از کرتکس یک فعالیت پایین را شاهد هستیم لذا تحریک از طریق فرکانس بالا سبب فعالیت نورونی میشود. TMS برای نشانگان مثبت اسکیزوفرنیا توهم، هذیان، گفتار عجیب و غریب، اختلال در فکر، در زمره علایم مثبت اسکیزوفرنیا محسوب میشود. در میان علایم مثبت این بیماری بیشترین مطالعات بر روی توهم به خصوص) شنیداری (انجام شدهاست. توهم شنیداری در میان ۵۰–۷۰ درصد از بیماران اسکیزوفرنیا دیده میشود. معمولاً درمانهایی مبتنی بر دارو به صورت کامل انجام نمیشود یا علیرغم مصرف دارو بیمار همچنان این تَوَهُمات را دارد. این توهمات میتواند سبب پریشانی، ناتوانی کارکرد یا عدم کنترل بر رفتار شود. اسکیزوفرنیا در خصوص اثر بخشی rTMS بر علایم اسکیزوفرنیا نیز شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این شیوه بر علایم منفی و توهمات شنیداری در افراد مبتلا مؤثر است. بهطور مثال در مقالهای که در سال ۲۰۰۴ ارائه شده، نشان داده شده قریب به اثر مطالعات حاکی از تأثیر rTMS بر بهبود علایم فوق بودهاند.[۱۶۸]
دارو
راه اول برای درمان اختلال روانی مرتبط با اسکیزوفرنی تجویز داروی ضد روان پریشی است،[۱۶۹] که میتواند علائم مثبت روان پریشی را در حدود ۷–۱۴ روز کاهش دهد. داروهای ضد روان پریشی، به هر حال، به میزان قابل توجهی نسبت به بهبود علائم منفی و اختلال در شناخت ضعیف هستند.[۵۳][۱۷۰] استفاده دراز مدت از این دارو، خطر عود را کاهش میدهد.[۱۷۱]
انتخاب داروی ضد روان پریشی برای مصرف بر اساس منافع، خطرات و هزینهها است.[۲۸] جای بحث دارد که کدام دسته بهتر هستند، معمولی یا داروهای ضد روان پریشی نامنظم.[۱۷۲] در زمانی که داروهای ضد روان پریشی معمولی به مقدار کم نسبت به متوسط دفعات و مقدار دوزهای مصرف دارو مورد استفاده قرار میگیرند، هر دو دارو به یک اندازه علائم افت یا عود را نشان میدهند.[۱۷۳] در ۴۰–۵۰٪ از افراد خوب جواب میدهد، در ۳۰–۴۰٪ از افراد نسبتاً جوابگو است، و در ۲۰٪ از افراد باعث مقاومت در برابر درمان شدهاست (از بین رفتن علائم، بعد از شش هفته با توجه به دو یا سه داروی ضد روان پریشی مختلف بهطور رضایت بخشی پاسخگو است).[۵۳] Clozapine (کلوزاپین) برای کسانی که پاسخ ضعیفی نسبت به داروهای دیگر دارند درمان مؤثری است، اما احتمال عوارض جانبی وخیمی نسبت به agranulocytosis (آگرانولوسیتوز) دارد (کاهش تعداد سلولهای سفید خون در ۱–۴٪).[۲۸][۹۰][۱۷۴]
توجه داشته باشید که عوارض جانبی داروهای ضد روان پریشی معمولی میزان بیشتری از عوارض جانبی اکستراپیرامیدال را به دنبال دارند در حالی که داروهای ضد روان پریشی نامنظم افزایش قابل توجه وزن، دیابت و خطر ابتلاء به سندرم متابولیک را به دنبال دارند.[۱۷۳] حال آن که داروهای ضد روان پریشی نامنظم عوارض جانبی اکستراپیرامیدال کمتری دارند که این اختلافات نسبتاً کم هستند.[۱۷۵] برخی از داروهای ضد روان پریشی نامنظم از قبیل quetiapine (کوئتیاپین) و risperidone (ریسپریدون) نسبت به داروهای روان پریشی معمولی perphenazine (پرفنازین) با خطر جدی مرگ همراه هستند، در حالی که clozapine (کلوزاپین) با کمترین خطر مرگ همراه است.[۱۷۶] هنوز مشخص نیست که آیا داروهای ضد روان پریشی جدید شانس ابتلاء به سندرم نورولپتیک بدخیم، که یک اختلال عصبی نادر ولی جدی است را کاهش میدهند یا خیر.[۱۷۷]
برای افرادی که مایل یا قادر به اخذ دارو بهطور منظم، نیستند، انبار پی در پی تدارکات داروهای ضد روان پریشی ممکن است به منظور کنترل نظارت مورد استفاده قرار بگیرند.[۱۷۸] آنها به نسبت زیادی خطر مربوط به داروهای خوراکی را کاهش میدهند.[۱۷۱] هنگامی که در ترکیب با اختلالات روانی استفاده میشوند، ممکن است پیوسته در دراز مدت درمان را بهبود دهد.[۱۷۸]
روانی اجتماعی
شماری از مداخلات روانی اجتماعی ممکن است در درمان اسکیزوفرنی مفید باشند که عبارتند از: خانواده درمانی،[۱۷۹] ارتباط درمانی مثبت، اشتغال، بازسازی شناخت،[۱۸۰] آموزش مهارت درمان شناخت رفتاری (CBT)، مداخلات اقتصادی اعتباری، و مداخلات روانی اجتماعی به منظور مواد مصرفی و کنترل وزن.[۱۸۰] خانواده درمانی یا آموزشی، که کل سیستم خانواده را نسبت به یک فرد، مخاطب قرار دهد، ممکن است عود شدن بیماری و بستری شدن در بیمارستان را کاهش دهد.[۱۸۱] شواهد و مدارک مؤثر CBT در مورد کاهش علائم یا جلوگیری از عود کردن بیماری اندک است.[۱۸۲][۱۸۳] هنر یا درام درمانی به خوبی مورد تحقیق قرار نگرفتهاست.[۱۸۴][۱۸۵]
پیشبینی
اسکیزوفرنی هزینههای جانی و مالی بسیاری دارد.[۲۸] اسکیزوفرنی به کاهش امید به زندگی از ۱۲–۱۵ سال منتج میشود، در درجه اول به دلیل به همراه داشتن چاقی، بیحرکتی در طول زندگی روزمره، و سیگار کشیدن، افزایش میزان خودکشی نقش کمتری را ایفا میکند.[۲۸] این تفاوتها در امید به زندگی بین سالهای s۱۹۷۰ و s۱۹۹۰ افزایش یافتهاست،[۱۸۶] و بین سال۱۹۹۰s و دهه اول قرن 21st تغییر قابل ملاحظهای در نظام سلامت با در دسترس بودن مراقبتهای گسترده نداشتهاست (فنلاند).[۱۷۶]
اسکیزوفرنی یکی از علل عمده ناتوانی است، با فعال شدن جنون به سه دسته بیشترین ناتوانی پس از quadriplegia و جنون و در صدر آن paraplegia و کوری تقسیمبندی میشود.[۱۸۷] حدود سه چهارم از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی همراه با عود کردن بیماری از ناتوانی مداومی برخوردارند.[۵۳] برخی از مردم بهطور کامل بهبود مییابند و دیگران برخوردهای خوب و مناسبی در جامعه دارند.[۱۸۸] بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، بهطور مستقل با پشتیبانی جامعه زندگی میکنند.[۲۸] در افراد مبتلا به جنون با توجه به قسمت اول در ۴۲٪ موارد از نتیجه خوبی در دراز مدت، نتیجه متوسط در ۳۵٪ و یک نتیجه ضعیف در ۲۷٪ برخوردارند.[۱۸۹] به نظر میرسد نتایج بدست آمده مرتبط با اسکیزوفرنی در در حال توسعه نسبت به کشورهای توسعه یافته بهتر است.[۱۹۰] با این حال، این نتیجهگیریها، زیر سؤال رفتهاند.[۱۹۱][۱۹۲]
یک نرخ خودکشی بیش از حد متوسط در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی موجود است. این مهم ۱۰٪ ذکر شدهاست، اما اکثر تحلیلهای اخیر مطالعاتی و آماری در یک تجدید نظر ۴٫۹٪ برآورد کردهاند، که اغلب در دوران پس از شروع یا اولین زمان بستری شدن در بیمارستان اتفاق میافتد.[۱۹۳] در اکثر مواقع بیش از (۲۰ تا ۴۰ درصد) حداقل یک بار اقدام به خودکشی میکنند.[۱۹۴][۱۹۵] انواع مختلفی از عوامل خطر وجود دارد، از جمله جنس مذکر، افسردگی، و بهره هوشی بالا.[۱۹۴]
اسکیزوفرنی و سیگار کشیدن یک ارتباط تنگاتنگ در مطالعات سراسر جهان از خود نشان دادهاند.[۱۹۶][۱۹۷] مصرف سیگار در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بسیار شایعتر از سایر افراد است. ۸۰٪ تا ۹۰٪ این بیماران سیگار میکشند در حالیکه تنها ۲۰٪ از جمعیت عمومی سیگاری هستند.[۱۹۷] همچنین اسکیزوفرنیهای سیگاری علاقه بیشتری به سیگار کشیدن دارند و سیگارهای با نیکوتین بالا را ترجیح میدهند.[۱۹۵]
نظریه قابل قبولی در مورد دلیل شیوع مصرف سیگار در این بیماران وجود ندارد. برخی فرضیات مصرف سیگار در این افراد را نوعی خوددرمانی برای کاهش استرس و تنظیم تفکر یا کاهش عوارض جانبی داروهای ضد اسکیزوفرنی میدانند اما از سوی دیگر اثرات منفی سیگار میتواند در مجموع نتیجه بدتری برای این بیماران داشته باشد. با توجه به اینکه مدارک موجود در مورد آسیبها و منافع سیگار کشیدن ضدونقیض است در مورد نحوه برخورد با سیگار کشیدن این بیماران اختلاف نظر است. بهطور تاریخی روانپزشکان این بیماران را از سیگار کشیدن منع نمیکنند و معتقدند افرادی که به مشکلات جدی ذهنی مبتلا هستند و استرس و فشارهای شدید را تحمل میکنند حق سیگار کشیدن را به عنوان یک فعالیت لذتبخش هرچند مخرب دارند. در برخی موارد نیز در بیمارستانهای روانی سیگار به عنوان یک جایزه و محرومیت از سیگار به عنوان یک تنبیه در نظر گرفته میشود. اما تحقیقات جدیدی که منفعت ترک سیگار در طولانی مدت را نشان میدهد موجب شده تا اکنون ایده مخالفت با مصرف سیگار نظریه غالبتری باشد. با این حال هرچند در حال حاضر در بیشتر کلینیکهای سلامت روانی قطع سیگار یک هدف است اما در مورد شیوه موفق رسیدن به این هدف تحقیقات قابل قبولی انجام نشدهاست. همچنین در تحقیقاتی که بعد از قطع سیگار انجام شده نشانهای حاکی از تأثیر قطع سیگار بر بهتر شدن یا بدتر شدن این بیماران دیده نشدهاست.[۱۹۸]
برخی از شواهد نشان میدهد که احتمالاً اسکیزوفرنی پارانویید نسبت به انواع دیگر اسکیزوفرنی به منظور زندگی مستقل و عملکرد شغلی چشمانداز بهتری دارد.[۱۹۹]
اپیدمیولوژی (همهگیرشناسی
no data ≤ ۱۸۵ 185–197 197–207 207–218 218–229 229–240 |
240–251 251–262 262–273 273–284 284–295 ≥ ۲۹۵ |
حد۰٫۳–۰٫۷٪ از افراد در برخی از مراحل زندگی خود[۲۸] یا ۲۴ میلیون نفر در سراسر جهان تا سال ۲۰۱۱ تحت تأثیر اسکیزوفرنی قرار میگیرند،[۲۰۰] اسکیزوفرنی غالباً در مردان ۱٫۴ برابر بیشتر از زنان و بهطور معمول در مردان زودتر رخ میدهد[۹۰]- اوج سن شروع، ۲۰–۲۸ سال برای مردان و ۲۶–۳۲ سال برای زنان است.[۲۰۱] در بدو دوران کودکی بسیار نادرتر از،[۲۰۲] بدو میان سالی – کهنسالی است.[۲۰۳] علیرغم دانش دریافت شده مبنی بر اینکه اسکیزوفرنی با نرخ مشابهی در سراسر جهان رخ میدهد، شیوع آن در سراسر جهان متفاوت است.
پیشینه
علایم این بیماری در گذشتههای دور نیز شناخته شده بود؛ ولی پیشینیان تعبیرهای اسطورهای برای آن داشتند. در گذشتهها مردمان قدیم عقاید اسطورهای نسبت به این بیماری داشتند که امروزه این عقاید تغییرات زیادی کردهاست. در گذشته به روانگسیختگی «جنون جوانی» میگفتند که امروزه چندان مورد پسند روانپزشکان و روانشناسان نیست.[۲۰۴][۲۰۵] پیشینیان میگفتند دیوانه کسی است که دیو را میبیند و مجنون کسی است که جن را میبیند. این همان روانگسیختگی است. روانگسیختگی نوعی از بیماری است که بیمار موجودی را میبیند که دیگران نمیبینند و مردم به این دلیل که آن موجود مورد ادعا را نمیبینند به فردی که آن موجود را میبیند مجنون یا دیوانه میگویند. به این بیماری در قدیم دیوانگی یا جن زدگی یا آل زدگی میگفتند.
در قرن نوزدهم پزشکان این بیماری را به عنوان جنون و دیوانگی محض میانگاشتند و در اوسط همین قرن بندیکت اوگوستن مورل برای اولین بار به توصیف این بیماری در کتاب خود پرداخت و از آن به عنوان «توقف ناگهانی تمام قوای روحی» یاد کرد. این بیماری در آن زمان اغلب در دسته هیستری بهشمار میرفت و به آن هیستری گیج و منگ میگفتند.[۲۰۶]
در اواخر قرن نوزدهم امیل کرپلین، روانپزشک آلمانی، این بیماری را جنون زودرس نامید که به فراگیری این بیماری نزد جوانان و نوجوانان بازمیگشت. در نهایت اُیگِن بلویلر، روانپزشک سوئیسی، کلمه اسکیزوفرنی را در جهت دفاع از روانکاوی فروید ابداع کرد و به تعریف عوارض این بیماری پرداخت. فروید لفظ پارافرنی را برای این بیماری مناسب تر میدانست.[۲۰۶]