پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره
پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

دکتر شاهین دادخواه

دیروز در برنامه صفحه آخر صدای آمریکا با دکتر شاهین دادخواه مصاحبه می کرد و در مورد مسائل مختلف سیاسی و امنیتی توضیح می داد.به نظرمن دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران به نام جمهوریت یک جور به ملت بلوف میزنند و به نام اسلامیت جور دیگر.بیچاره مردم ساده و درونگرای ایران که در برابر این پولتیک ها هیچ کاری نمی توانند بکنند. فقط به صندوق رای دلخوش کرده اند که شاید کاندیدایی نجات دهنده آنها از این وضعیت باشد.خاطرم هست سال ۷۶ مردم استان یزد اکثرا به آقای خاتمی رای دادند  ولی سالهای پس از آن مواد مخدر در استان زیاد شد طلاق زیاد شد بیکاری افزایش پیدا کرد کمترین بودجه استانی از بودجه کل کشور به این استان اختصاص داده شد . کمتریت تبلیغات از این استان در رادیو و تلویزیون پخش می شد و کلا این استان و مردمش در بایکوت خبری فرو رفتند.این دستمزد مردمی بود که به اصلاح طلبی رای دادند.شما فکر می کنید این مسائل تصادفی اتفاق می افته. به نظر من خیر.این فقط یک مثال کوچک بود در خیلی دیگر از مسائل هم می توانید مثال پیدا کنید.همین الان که مردم در انتخابات مجلس  به اصلاح طلبان رای دادند باور کنید دزدی در شهر تهران خیلی افزایش پیدا کرده.روزی نیست که خبر دزدی به گوش   نرسه.باید منتظر بود  ببینیم دستگاهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی دیگه چه پولتیکهای درباره مردم اجرا می کنند.


بخشی از ماجرای کلاهبرداری و عبرت های آن

بیست و هشتم اردیبهشت ماه حدود ساعت شش بعد از ظهر در حالیکه همراه با خانواده در منزل مشغول تماشای تلویزیون بودم تلفن همراهم به صدا درآمد.فردی ناشناس گفت از واحد روابط عمومی صدا و سیما تماس می گیرد و شماره تلفن همراه من در قرعه کشی همراه اول در برنامه زنده تلویزیونی که با حضور آقای قالیباف و ... برگزار شده برنده کمک هزینه سفر به کربلا شده است.من که قصد داشتم همین امسال با خانواده برای سفر به کربلا پاسپرت بگیرم آنقدر خوشحال شدم که به نکات زیر توجه نکردم:

اول اینکه ان شماره تلفن که با من تماس گرفته یک شماره تلفن از خط تلفن همراه است البته آن شماره شبیه به شماره تماس مراکز دولتی بود.

دوم اینکه من اصلا توجه نکردم که برندگان این نوع مسابقات اسامیشان در سایت همراه اول و سازمان های مربوطه درج می شود و با تلفن همراه به این صورت جایزه نمی دهند.

سوم اینکه آن فرد تماس گیرنده اصلا اسم و فامیل من را نمی دانست و به ذکر شماره تلفن همراه من بسنده کرد.

اما آنچه که باعث شد تا من زود فریب بخورم به شرح زیر است:

اول اینکه من ذاتا آدم ساده  ای هستم و حتی یک آدم بی سواد ولی سرزبوندار هم می تواند من را بپیچاند.

دوم اینکه شماره همراه که با آن با من تماس گرفته شد شبیه شماره های دولتی بود.

سوم اینکه آن صدای شخص تماس گیرنده شبیه صدای مجری های تلویزیون بود بیان شیوا صدای واضح گفتار منطقی استفاده درست از کلمات موسیقی پشت خط اداری استفاده از کیبورد پشت خط و...

چهارم اینکه من و خانواده امسال قصد سفر به کربلا را داشتیم که با شنیدن موضوع برنده شدن در کمک هزینه سفر به کربلا فکر کردیم امام حسین طلبیده و غفلت کردیم.

خلاصه با دست خودم پولم را به حساب فرد دیگر واریز کردم.

بعد متوجه شدم سرم کلاه رفته است .

فردای آن روز به دادسرا مراجعه کردم. به یکی از عریضه نویس ها (که از لهجه او معلوم بود کرد است)مراجعه کردم و او ضمن همدردی در دو برگ مطالب را نوشت و بابت برگ اول مبلغ شش و برگ دوم  مبلغ دو هزار تومان مطالبه کرد. من هم گفتم چون خیلی از این جرم و جنایت ها را امثال همشهریهای تو مرتکب می شوند و تازه خطت هم خرچنگ غورباقه است  و اصلا خوانده نمیشه تازه هزینه عریضه روی تابلو نوشته شده گفتم فقط پنج هزار تومان می دهم.تازه گفتم تو که رسید به من نمی دهی.آخر سر هم گفتم خاک بر سر ما که با امثال شما هموطن هستیم.

نکات این قسمت :

نظام جمهور اسلامی بهد از اینکه این آذریها و این کردها را به طور گسترده به استان تهران و اطراف مهاجرت داد بدلی اینکه اینها جرم و جنایتهای بی شماری انجام دادند برای در ذهنیت تاریخی مردم وضعیت اینها را اصلاح کند و بگوید که اینها پشتیبان مردم  هستند در مشاغلی مانند وکلات عریضه نویس و امثالهم به اینها مسئولیت داد  ولی ای وای که مردمی که ذات آنها ناهنجار است در هر مسئولیت که قرار می گیرند تخلف می کنند و دنبال دزدی کردن خودشان هستند.

خلاصه عریضه را به دادسرا بردم و دادسرا بعد از گرفتن پنج هرار تومان اجازه ورود به داخل را داد و در انجا به معاونت ارجاع رفتم و روی عریضه من دستور داد و همراه با نامه به کلانتری فرستاد.

نکات این قسمت: تلفن همراه را سر خیابون می گرفتن ولی ورودی ساختمان ته خیابان بود یعنی کسی که در بدو ورود تازه می فهمید که نباید تلفن همراه با خود به داخل بیاورد باید تا سر خیابان می رفت تا آن را به امانت بدهد.

من به کلانتری رفتم و دستور قضایی را به ثبت رایانه دادم و بعد به افسر نگهبان دادم و او بعد از گشتن داخل پوشه ها چند برگ نامه های اداری پیدا کرد  و به من گفت باید از همه اینها کپی بگیرم از بعضی هاش چند تا بیشتر.البته آن  آدم خوبی بود و با صبر و روی خوش کار مردم را رسیدگی می کرد.بعد از اینکه من رفتم و از مغازه ای بیرون گیره و پوشه خریدم و کپی گرفتم و به او دادم او برای من برای شرکت خط تلفن همراه و بانک نامه داد. و من نامه را به بانک بردم و صاحب بانک می گفت که این مشخصات صاحب حساب باید توسط اداره حقوقی بانک ارائه گردد. و من گفتم که این رویه همه مردم است و همه بانکها با نامه کلانتری مشخصات صاحب حساب را می دهند و خواستم که موضوع را خیلی پیچیده نکند و او از من خواست تا بنشینم و صبر کنم و بعد مشخصات او را از کامپیوتر درآورد و نوشت و داخل پاکت گذاشت و چسب زد. اما شرکت تلفن همراه از منزل ما دور بود و من مجبور شدم تا برای گرفتن مشخصات تا شمال شهر بروم.ولی به حول و قوه الهی رفتم و مشخصات را گرفتم و برگشتم.

نکات این قسمت:

اول اینکه چرا بانک اطلاعاتی مشخصات صاحبان شبکه های تلفن  ثابت و همراه یا  صاحبان حساب به شبکه اطلاعاتی پلیس یا قوه قضائیه وصل نیست که باید این همه نامه نگاری صورت بگیردنه فقط اینها خیلی از مراکز دولتی یا شبه دولتی یا مراکز خصوصی باید بانکهای اطلاعاتی مورد نیاز را یه قوه قضائیه یا پلیس لینک بدهند تا در اسرع وقت مشخصات توسط خود دادسرا یا دادگاه یا کلانتری درآورده شود و نیازی به این همه نامه نگاری نباشد. آیا چابکی در سازمان فقط مربوط به مسائل امنیتی آن هم امنیت حاکمان باید باشد.یک فردی در علیه حکومت حرکتی بکند  سه سوته آمارش خودش و جد و آبادش درآورده می شود ولی پای حق  و حقوق مردم که میاید حکومت لنگان لنگان حرکت می کند.

دوم اینکه در یک کلانتری مملکت باید از نامه های اداری مختلف به تعداد کافی وجود داشته باشد حداقل رئیس کلانتری باید جهت رفاه حال مردم یک واحد کپی را در نزدیکی محل ایجاد نماید تا از این همه رفت و آمد بی مورد جلوگیری شود.اصلا چرا باید این همه کاغذ بازی در این فرایند رسیدگی به پرونده ای وجود داشته باشد. آیا نمیتوان از یک چیزی شبیه به اتوماسیون برای این موضوعات استفاده کرد. حداقل برای افرادیکه تحصیل کرده هستند از بدو شروع تا ادامه مراحل از یک اتوماسیون استفاده شود.و دخالت افراد در این سیر کاغذ بازیها حذف شود.

سوم اینکه چرا باید رئیس بانک مشخصات صاحب حساب را به صورت دستی بنویسد اگر او بدخط بود و بعد کلانتری یا قاضی خواست طرف را احضار کند و نامه به آدرس اشتباه برود تکلیف چیست. این طور جوابیه ها که اهمیت دارد باید به صورت تایپ کامپیوتری باشد چون نامه داخل پاکت می رود و تا کلانتری یا دادسرا باز نمی شود حالا من نزدیک بودم و رفتم و پرسیدم اگر شاکی راهش تا بانک دور باشد چقدر الاف می شود تا همین یک مورد را اصلاح کند.

خلاصه کلانتری پرونده را تکمیل کرد و به دادسرا فرستاد. در آنجا منشی برگه های دیگری را به من داد و دادیار گفت چون متهم در شهر دیگری است من باید با نیابت قضایی به دادسرای آن شهر بروم و با  از من خواستند که از همه پرونده کپی بگیرم و تایید برابر اصل شد و داخل پاکت گذاشت و به من داد تا ببرم.