پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره
پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

شرح بیماری اسکیزوفرنی پارانویا ی خودم

خلاصه نوشته قبلی از مهمترین  نکات راجع  به بیماری اسکیزوفرنی  از نگاه من به شرح ذیل است :

  • علائم اصلی شامل توهم (غالبا توهم شنیداری هذیان و اختلال تفکر است.
  • بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی دارای سایر اختلالات روانی نیز هستند، به ویژه اختلالات سوءمصرف مواد، اختلالات افسردگی، اختلالات اضطرابی و اختلال وسواس فکری-عملی
  •  علل احتمالی ابتلا به اسکیزوفرنی شامل عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی است
  • هسته اصلی درمان، مصرف داروهای ضدروان‌پریشی است 
  • علائم مثبت شامل هذیان، توهم و از‌هم‌گسیختگی افکار و گفتار است که به عنوان تظاهرات روان‌پریشی در نظر گرفته می‌شوند.
  • توهم‌ها معمولا شنیداری هستند  توهم‌ها معمولاً به محتوای مضامین هذیان‌ها مربوط می‌شوند
  • هذیان‌ها ماهیتی عجیب یا آزار‌دهنده دارند. اختلال در تجربه‌های شخصی و اول فرد مانند تجربه اینکه گویی افکار یا احساسات فرد متعلق به خود او نیستند، یا باور به اینکه افکاری خارج از ذهن او به ذهنش وارد می شوند.
  • اختلالات شناختی منجر به نتایج منفی روانی - اجتماعی در بیمار می شود و ادعا می شود که این اختلالات با کاهش احتمالی ضریب هوشی از نرمال ۱۰۰ به ۷۰۸۵ همراه است. نقایص شناختی ممکن است ناشی از نقص در شناخت عصبی و یا نقص در شناخت اجتماعی باشد. شناخت عصبی، توانایی دریافت و به‌خاطر سپردن اطلاعات است و شامل تسلط کلامی، حافظه، استدلال، حل مسئله، سرعت پردازش و ادراک شنیداری و بینایی است.
  • شروع بیماری اغلب با سال‌های بحرانی توسعهٔ اجتماعی و حرفه‌ای فرد همراه است..
  • عوامل محیطی که هر یک با افزایش اندک خطر ابتلا به اسکیزوفرنی در مراحل بعدی زندگی همراه هستند، شامل: هیپوکسی داخل رحمی، عفونت، تنش‌های مادر قبل از تولد زایمان (تنش‌های جسمی و روانی) و سوء‌تغذیه مادر طی رشد و تکامل پیش از تولد جنین
  • نوع پارانویایی (هذیانی): هذیانها یا توهمات شنیداری نمایان می‌شوند.


این نکاتی که در بالا نوشته شد و یادآوری گردید نکاتی هستند که اینجانب در دوره ای که دچار مشکل روانی شده بودم مشاهده می کنم.همچنین تقریبا قریب 30 سال قبل برای مادرم نیز همین مشکل روانی بوجود آمد و من در ان موقع که گرفتار اینحالت توهم شده بودم و  آنقدر برایم واضح بود که اصلا فکر نمی کردم که این یک بیماری روانی باشد و فکر می کردم من را از جایی چیزخور کرده اند.حتی با اینکه با برادرم به  متخصص اعصاب و روان مراجعه کردیم و بین مریض رفتیم داخل و در حد دو سه دقیقه داخل بودیم و من حالتهای روانیم را برای دکتر توضیح دادم ایشان راجع به بیماری برای من صحبتی نکرد و فقط دارو نوشت و من نفهمیدم که این بیماری به نام اسکیزوفرنی است و من داروها را نخوردم چون فکر می کردم که چون من یک آدم تحصیلکرده دانشگاهی هستم اینها بیماری نیست و یک واقعیت است و چون قبلا در نظام خدمت می کردم و مقاله های سیاسی در دانشگاه نوشته بودم فکر می کردم که حکومت من را چیزخور کرده است. در صورتیکه این یک بیماری روانی بود و من باید داروهایم را با تشخیص پزشک مصرف می کردم که نکردم.