پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره
پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

رنج نامه قسمت بیست و چهارم

در سالن غذاخوری بعد از مجلس ترحیم  نشسته بودیم.  از قیافه و رفتار دو تا از هم میزیها که یکی هیکلی با موهای فر شده و گردن کلفت بود و دیگری معمولی بود حدس زدم که اینها برای آمار گرفتن سر میز ما نشستن که ببینن ما تو جمعمون چی صحبت می کنیم و خبر ببرن برای آنجاییکه باید خبر بدهند.

عزیزی گفت بیا برویم پیش فلان اقا که فلان مسئولیت را دارد سلا م و علیک کن تا سفاش کند که ارتقای شغلی بگیری . من سر میز به دوستان گفتم نمی خواهد. چون مدیران بیشتر به مسائل قومیتی حساسیت دارند و دنبال افرادی از قومیتها هستند که ارتقائ شغلی بدهند تا زیردستانشان را مدیریت کنند و زبان آنها را بفهمند. من در همین شغلی که دارم کار می کنم راضی هستم.ولی به خاطر اینکه بی ادبی نشده باشه و به خاطر اینکه آن عزیز دیگه رفته بود پهلوی آن مقام مسئول من هم بلند شدم و رفتم پیش آنها و سلام  و علیکی کردم. ان مقام گفت کدام قسمت کار می کنی گفتم فلان جا  و گفت مدیرت چه کسی هست و گفتم فلانی و بعد از سر تکان دادن خداحافظی کردم  و برگشتم سر جایم نشستم.

می دانستم که احتمالا افرادی الان از این لحظه احوال پرسی من و آن مقام  احتمالا دارن عکس تهیه می کنند تا برای هیات مدیره بفرستند و سند دستمال بدست بودن و پاچه خواری برای من درست کنند و بفرستند برای هیات مدیره.

نمیدانم که بعد از چهارده  پانزده سال کار تخصصی فنی چرا سیستم حتی یک درجه ارتقائ شغلی در نظر نمی گیرد که آدم یک دلخوشی داشته باشد.

البته به نظرم ماهاییکه از دوران کودکی اهل مسجد و فعالیت در نهادهای انقلابی داریم حتما نظام انتظار دارد که در بخشهایی مثل حفاظت حراست بازرسی یا انتظامات شغل بگیریم و به نوعی حافظ منافع دولت و حکومت باشیم و اگر بخواهیم در حالت کارمندی عادی ارتقائ شغلی بگیریم مثلا اگر منزل غرب تهران باشد در شرق تهران برایت ارتقائ شغلی می دهند تا در این مسیر رفت و آمد پدرت دربیاد.چون آخوندها و آخوند زاده ها و آخوند صفت ها که میخواهند خانواده هایشان را برای کار و تفریح و تحصیل به خارج از جمله انگلیس و کانادا و استرالیا بفرستند خیالشان راحت باشد که چهارتا اسگل اینجا هستند که حافظ منافع حکومت باشند.

در حالت عادی برای ارتقائ شغلی مسائل را در فاز قومیت ها می برند و اینطور که من متوجه شدم از جنبه ملی روی بعضی قومیت ها خیلی حساسیت دارند که حتما ارتقائ شغلی را برای آنها در نظر بگیرند که دلشان گرم باشد. و حتی اگر مثل بنده های که ساقه فعالی در نهادهای انقلابی را داریم بخواهیم اعتراض کنیم سریع برخورد میکنند و به زبان بی زبانی می گویند که شما اگر ارتقائ شغلی می خواهید در نهادهای انقلابی باید استخدام می شدید مثل سپاه یا بسیج یا نهادهای زیر نظر رهبر و .. .و در حالت عادی در سیستم دولتی مسائل ملی اولویت دارد مثلا قومیتها یا داشتن قد بلند و هیکل مناسب یا داشتن مدرک تحصیلی مناسب  و امثالهم.

به همین خاطر ممکن است شما افرادی را ببینید که مذهبی نیستند و دائما از مهمانیها و پارتیهایشان صحبت می کنند ولی  ارتقائ شغلی می گیرند.


چند جمله تراوش ذهنی من درباره حجاب اجباری و حجاب اختیاری

سلام 

در گذشته اگر از جلوی خانه کسی عبور می کردی و درب منزلش نیمه باز بود و چشمت به داخل منزل می افتاد اگر صاحبخانه متوجه میشد که خانواده اش را دیدی با چوب دنبالت می افتاد اما امروزه  اوضاع به گونه ای تغییر کرده که خود مردم البته بعضی از مردم دیگه به اینطور مسائل حساسیت ندارن.

من می خوام یک جمله بنویسم و این هست که :

چطور در گذر زمان حریم خصوصی افراد کوچکتر و حریم عمومی زندگی آنها  بزرگتر می شود.یعنی مثلا ما پنج سال دیگه تو  کشورمون وقتی آدم های بدون حجاب را می بینیم و به گذشته فکر می کنیم خودمان خنده مان می گیرد که  قبلا یک خانم وقتی از منزل بیرون می آمد باید مانتو و روسری و چادر  و شلوار و ... می پوشید ولی الان بدون حجاب به میان جامعه می آید.

نکته دیگر اینکه  وقتی در جایی همه چادری هستند آن خانمی که مانتویی است بدحجاب محسوب می شود و وقتی در جایی همه مانتویی هستند آن خانمی که موهایش بیرون است بدحجاب محسو ب می شود و قتی در جایی  همه مانتویی و مو هشون بیرون هست  هستند ان خانمی که مانتو جلوباز می پوشد بدحجاب محسوب می شود و در جایی که همه مانتو  جلوباز هستند  و موهاشون بیرون هست آن خانمی که روسری ندارد یا به جای مانتو پیراهن می پوشد بدحجاب هست. احتمالا در کشورهای غربی که همه بدون حجاب هستند یا لباسهای باز می پوشند آن خانمی که لخت تر هست یا روی بدنش نقش و نگاری دارد یا علامت خاصی دارد بدحجاب یا حتی خراب محسوب می شود.از اینجا نتیجه می گیریم که حجاب و بد حجابی  وبی حجابی یک امر نسبی هست و با توجه به گذر زمان و تغییر عادات رفتاری و سبک زندگی مردم تعیین می شود.

چیزهاییکه در این زمینه می تواند موثر باشد:

تکنولوژی، سفر به کشوهای دیگر، افزایش سواد و اشراف به مسائل حقوقی ،اشراف به مسائل دینی و مذهبی، حضور بانوان در مشاغل مختلف،میل و نیاز انسان به زیبایی و کمال گرایی و اقتدار گرایی

یک شعاری در کشور ما داده میشد که حجاب مصونیت است و نه محدودیت 

در ایندوره زمانه احتمالا این شعار دیگر تاریخ مصرف خود را برای بعضی از دست داده باشد یعنی بعضا حجاب را عامل محدودیت برای خود می دانند و آن را دلیل برای مصونیت نمی بینند.

محیط قطعا در شخصیت و سبک زندگی افراد تاثیر گذار هست مثلا خانوادهه ایی را می شناسم که مذهبی بود ه اند و مادر خانواده چادری بوده است ولی بعد از اینکه پولدار شدن و بالای شهر رفتن برای زندگی ، کم کم مادر خانواده مانتویی شد ه و دختر خانواده هم در محافل مهمانی بدون حجاب ظاهر می شود.البته خانواده بسیار خوب هستند. و لی سبک زندگی تغییر می کند.

البته داریم افرادیکه دریده هستند و بویی از حیا و عفت نبرده اند و در جامعه در هر لباسی ناهنجاری می کنند و ما نباید این را به حساب سبک زندگی بگذاریم . این مسائل اخلاقی هست که بعضا افراد در هر لباسی ممکن است آن را رعایت کنند یا رعایت نکنند. مثلا  راستگویی و دروغگویی  ،غیبت کردن - وفای به عهد- پایبندی به کانون خانواده - امانت داری- ....

معمولا تغییر سبک زندگی و عادتها یا مد های جدید از بالای شهر به پایین انتقال و سرایت پیدا می کند یا بهتر بگویم از قشر ثروتمند به سایر اقشار جامعه چون آنها پولدار هستند و رفت و آمد و دسترسی شان به کشورهای دیگر و مشاهده امکانات و سبک زندگی مردم در کشورهای دیگر بیشتر است و آن را به داخل انتقال می دهند. 

در کشورهای مختلف سعی می کنند از خواسته های مردم به نحو احسن برای کسب و کار وپول در اوردن استفاده کنند مثلا انواع لوازم آرایشی ، انواع سرگرمی ،انواع لباس و پوشاک ،انواع شغل اعم از اخلاقی و غیر اخلاقی 

به نظرم در کشور ما امروزه بی حجابی در حد نداشتن روسری برای خیلی از مردم حتی قشر مذهبی پذیرفته شده است اما آن چیزی که باعث می شود تا خیلی از مردم و خانواده ها و علما را نگران کند این است که فضای جامعه بیفتد به دست افراد خلافکار و بی بند و بار و بی کس و کار و هرزه  و اوباش مسلک و دریده  .

وگرنه خیلی از خانم هاییکه حالا حجاب سر را رعایت نمی کنند خانواده دار مهربان با اخلاق با ادب با کمالات هستند و حالا سبک زندگیشان اینطور است.

اینها چند جمله بود که به ذهنم رسید و خواستم به اشتراک بگذارم.