پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره
پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

رنج نامه قسمت شانزدهم

من وقتی دوران خدمت سربازی ام در در بسیج می گذراندم خوب اکثر افرادی که دور و برم بودند شهرستانی بودند و تک  و توکی هم تهرانی بودند. کلا نیروهای پاسدار یا حتی هر نیروی نظامی  در محیط کار می خواهد اقتدار داشته باشد و در جایگاه ضعف قرار نگیرد. اگر شما به عنوان یک بچه شهری یا بچه تهران با نیروهای مافوق به گونه ای رفتار کنید که آنها در جایگاه ضعف قرار بگیرند مثلا  سواد و مدرک تحصیلی لهجه دار بودن دهاتی بودن یا شهرستانی بودن و  مالی  شغل پاسدار یا حافظ منافع آخوند و ملا بودن آنها علیه شما تحریک می شوند چون آنها عمدتا از نظر قوای جسمی و دل و جگر از بچه های شهری و تهرانی قوی تر هستند.مگر اینکه کسی آشنا یا پارتی داشته باشد که باعث محافظه کاری آن مافوق نظامی گردد.خوب وقتی شما آن فرد نظامی را در جایگاه ضعف قرار دهید و او از شما کینه به دل بگیرد اولین کاری که برای اعمال قدرت علیه شما انجام می دهد زدن زیراب شما  پیش مقامات مربوطه است. حالا اگر شما کم کاری کنید یا حرف  سیاسی و از این قبیل بزنید یا از محیط کار بپیچونید و امثالهم از فرمانده گرفته تا حفاظت و بازرسی و امثالهم. کار دومی که علیه شما انجام می دهند استفاده از اهرم های قدرت علیه شما است مثلا انداختن کار اضافی گردن سرباز یا سخت گیری برای امورات محوله به سرباز  ندادن مرخصی گیر دادن به دیر آمدن یا زود ترفتن و امثال اینها و در نهایت اگر کار به جای باری بکشد تبعید ب نقاط دور افتاده.

به خاطر همین اگر شما بچه شهری باشید و آدم گردن کلفتی هم باشید معمولا تنش ایجاد می شود و شما  در محیط خدمت اذیت می شوید مگر اینکه راه رفاقت و دوستی در پیش بگیرید و کار خود را جلو ببرید . چون بالاخره همانطور که گفتم بچه های شهرستانی زور  بازو و جون و بنیه خوبی دارند و همین عامل خولب برای اعمال قدرت است.

نکته دیگر اینکه معمولا کار در نهادهای جمهوری اسلامی مخصوصا نیروهای مسلح به این صورت است که خیلی افراد در محیط با تعارض رفتار می کنند مثلا خیلی ها می خواهند نشان بدهند که آدم روشنفکری هستند یا از خانواده های فرهیخته ای هستند و خیلی از تصمیمات رژیم آخوندی مورد پذیرش انها نیست و لی وقتی پای عمل به میان میاد اکثرا اینطور استدلال می کنند که اگر نیروی مادون اطاعت نکند آنها از طرف مقام مافوق توبیخ می شوند.و همین بهانه ای است تا شما را مجبور به انجام آن کار نمایند. مثلا بعضی افراد با نماز اجباری مخالف هستند ولی اگر سرباز به نماز جماعت نرود می گویند که  باید بروزی وگرنه آنها توبیخ خواهند شد و این یک فضای تعارض ایجاد می کند.

خوب لابلای آدم های اینطوری کار کردن برای کسی مثل من که آدم ساده و لی آزاری بودم سخت بود و من ترجیح میدادم که در جایی کار کنم که تعارض وجود نداشته باشد یا تعارض کمتری جود داشته باشد.خوب من در اوج سادگی در زمان خدمت خود را فردی معتقد و بسیجی معرفی نمودم و این سرآغاز این بود که عده ای افراد کم سواد و شهرستانی  برای من دست بالا بگیرند و من خودم را در جایگاه ضعف قرار دهم.یعنی  آن جوان روستایی با فرهنگ ضعیف اجتماعی خود را خیلی امروزی جلوه دهد و من باآن پیشینه خود را خوار و حقیر گردانم.به هر حال کسر خدمت را گرفتم و دوران سربازی را به پایان بردم و در انتهای خدمت سربازی کارهای جذب و استخدامم در نیروهای مسلح درست شد.به این صورت که ما هرچی سابقه بسیج و قرانی و از این جور چیزها بردیم فایده نکرد تا اینکه فهمیدیم روش استخدام به این صورت هست که حتما باید یک نفر معرف یا پارتی سفارش کنه تا کارهای شما پیگیری شود.خلاصه من بعد سی چهل بار رفت و آمد به گزینش و در نهایت سفارش یک آشنا جذب قراردادی نظام شدم.

واقعا برای خودم تاسف می خورم من که زمانی شاگرد مدرسه نمونه بودم باید با افرادی سر و کله میزدم که تو عمرم فکرش را هم نمیکردم طرف دستشویی میرفت و میرید و دستش را هم نمیشست.

همیشه از دوران دانشجویی تو ذهنم این بود که در آینده تو یک ساختمان بلند مرتبه مشغول کار شوم کت وشلوار خوشگل بپوشم کراوات خوشگل بزنم چند تا دختر خوشگل هم دور و برم باشند و به من آقای مهندس آقای مهندس بگویند و من هم با همه وجود کار کنم و هم پول خوب دربیارم و هم از زندگی با افراد با سواد و با کلاس لذت ببرم.

ولی با تصمیمات اشتباه و نگاه غلط و نداشتن راهنمای درست مدتها تنمون خورد به آدم هایی که برام جالب نبودند.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.