پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره
پیرامون

پیرامون

نوشته های من از مسائل روزمره

رنج نامه قسمت بیست و یکم

یکی از بستگان که همفامیلی ما هم هست و با همسرش که خاله ما هست در آمریکا زندگی می کنند.چند سال پیش خبر آوردن که بین خاله ما و همسرش بر سر اداره امورات زندگی و مسائل مالی به شدت اختلاف افتاده بطوریکه با داشتن دو تا بچه تا پای طلاق پیش رفتن. ما شنیده بودیم که پدر شوهر خالم خانه بزرگش را در خ ایت اله کاشانی فروخته بود و یک آپارتمان کوچک در یوسف آباد خریده بود. ولی نمیدانستیم که این موضوع به همان مشکل مالی شوهر خالم مربوط بوده است.ظاهرا شوهر خالم خیلی از پول ها و پس اندازش را در قمار و شرط بندی اینطور که شنیده بودیم باخته بود یا شاید یکی از دوستانش سرش کلاه گذاشته بود  و به خاطر همین وضعیت بد مالی و نداشتن عقل معاش به مشکل برخورده بودند.

من بعدها متوجه شدم که سازمانهای امنیتی در دنیا تا کجاهای ملتها را دیدند.

خوب پدر شوهر خالم به واسطه ازدواج پسرش و خاله من توانسته بود مجوز ورود به آمریکا را دریافت کنه و همچنین هر چند وقت یکبار یک مبلغی را دولت آمریکا به پدر شوهر خالم و زنش پرداخت می کرد.

سازمانهای امنیتی آمریکا به صورت غیر مستقیم از طریق کلاه گذاشتن سر شوهر خالم و بالا کشیدن پولهای او پدر شوهر خالم را در وضعیتی قرار دادند که مجبور شود تا خانه بزرگش را بفروشد و یک خانه کوچمتر بخرد و باقی پولش را به دلار تبدیل کند و برای کمک به فرزندش در آمریکا به او بدهد یعنی عملا هر چی بود که آمریکا به او داده بود که هیچ یک مبلغی هم اضافه تر به خود دولت آمریکا برگست داده شد.برای این این پیرمرد بفهمه که فکر نکنه که آدم کاسبی هست و میتونه از دولت آمریکا دلار بکنه و به ایران ببره.

البته امیدوارم رژیم آخوندی تو این ماموریت کمکی به آمریکاییها در دادن اطلاعات نداشته باشه والا واقعا جای تاسف دارد.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.